BAMDADZAGROSONLINE.IR
کد خبر : 100918
چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۰ ، 00:09

قاسم آهنین جان شاعر خوزستانی در اثر ابتلا به سرطان جان به جان افرین تسلیم و.دار فانی را وداع گفت

به گزارش بامداد زاگرس آنلاینقاسم آهنین جان شاعر خوزستانی در اثر ابتلا به سرطان  جان به جان افرین تسلیم و.دار فانی را وداع گفت

 

قاسم آهنین‌جان (زاده ۲۶ شهریور ۱۳۳۷ اردبیل) شاعر، منتقد ادبی و فیلم‌ساز ایرانی است.وی فعالیت هنری را از سال ۱۳۶۴ آغاز کرد. از او تاکنون بیش از ۱۱ جلد کتاب به چاپ رسیده است، که کتاب بچگی‌ها در شب سقاخانه از وی، اثر برگزیده سال ۱۳۸۶ کشور شد.
 
 
قاسم آهنین‌جان در تاریخ ۲۶ شهریور ۱۳۳۷ در شهر اردبیل زاده شد. خانواده وی در سال ۱۳۴۲ به شهر اهواز، در استان خوزستان مهاجرت کردند و او دوران نوجوانی و تحصیلات متوسطه خود را در این شهر سپری نمود. آهنین‌جان در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با بخش‌های مختلف هنر آشنا شد. وی فعالیت هنری را از ابتدای دهه ۱۳۶۰ با حضور در کلاس‌های کارگردانی کیانوش عیاری آغاز کرد، سپس دوره‌ای کوتاه به عنوان بازیگر در فیلم جدال بزرگ به کارگردانی علی‌اصغر شادروان حضور داشت. او در سال ۱۳۶۵ فیلمی داستانی به نام «شیهه زخم» ساخت، که فاقد کلام بود و از موسیقی باب دیلن بهره می‌جست.
 
آهنین‌جان فعالیت جدی خود در زمینه ادبیات را از اواخر دهه ۱۳۶۰ با نشر شعرهایش در مجله دنیای سخن آغاز کرد و نخستین مجموعه شعر خود با عنوان ذکر خواب‌های بلوط را در سال ۱۳۷۲ با حمایت شاپور بنیاد، که مدیریت انتشارات نوید شیراز را برعهده داشت، منتشر نمود. از او تاکنون ۱۱ مجموعه کتاب شعر منتشر شده است.
 
آثار:
 
 
ذکر خواب‌های بلوط
شاعر مرگ خویش می‌داند
خون و اشراق بر ارغوان جوشن‌ها
بخت تاریک در آفاق بنفشه و پروانه
گلی برای غریبان تا همیشه
برق رگ‌ها بر پولاد دریا
سوسن خاموش به‌وقت فراق
عطر غریب غزال مشرق‌ها
شاخه یاس به شام خرابات
لمعات خون
کودکی‌ها در شب سقاخانه
 
 
 
جوایز
برنده بهترین فیلمنامه در جشنواره سراسری فیلم وحدت در سال ۱۳۶۸
کتاب بچگی‌ها در شب سقاخانه: اثر برگزیده سال ۱۳۸۶
 
 
 
پیام تسلیت مدیر کل فرهنگ و ارساد اسلامی خوزستان 
 
 
 محمد جوروندمدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خوزستان در پیامی در گذشت قاسم آهنین جان شاعر و نویسنده را تسلیت گفت :
 
 
انا لله و انا الیه راجعون 
رحلت شاعر پیشکسوت حوزه ی اهل بیت ، دفاع مقدس و شهدای حرم   جناب آقای قاسم آهنین جان موجبات حزن و اندوه جامعه ادبی استان به ویژه شاعران و علاقه مندان ایشان را فراهم آورد .اینجانب فقدان آن شاعر توانا را به تمامی اهالی ادبیات و خانواده محترم وی تسلیت عرض نموده، از درگاه حضرت احدیت، برای آن عزیز سفر کرده رحمت و غفران الهی و برای بازماندگان صبری جمیل و اجری عظیم خواستارم.
 محمد جوروند
مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خوزستان
 
 
 
---
 
 
شاعری دیگر جنوب شعر را رها کرد و رفت
 
شهرام گراوندی شاعروروزنامه نگارخوزستانی در یادداشتی  که به مناسبت در گذشت این شاعر و نویسنده منتشر کرده نوسته است:
 
تصویری را چند سال پیش قاسم آهنین جان  منتشر کرد که هرمز علی پور هم بر ترک موتور و پشت قاسم نشسته بود.  این عکس را در  آشفتگی  این روزها گم کرده ام و ندارم. حتا در اینترنت هم جستجو نکردم که پیدایش کنم یا نکنم.  قاسم آهنین جان  که امشب بر بالا ملائک  به آسمان ها پریده و دیگر نه نیازی  به موتور دارد و نه نیازی  به خانه  دارد  و چه سیل بیاید و چه سیل نیاید ، دیگر هیچ غمی  نخواهد داشت،  خود درباره ی آن عکس دونفره  خاطره نویسی کرده است.  
 
 
این عکس به تنهایی سندی معتبر است از تغییر شمایل سنتی شاعران در عصر جدید؛ در باور عموم شاعر کسی است که یا ژولیده است یا اتوکشیده اما هیچ گاه پشت موتور نیست، بلکه کتابی زیر بغل دارد و در خود تامل می کند! اگر قاسم آهنین جان را بشناسید، می دانید که او از همه تعاریف و قید و بندها به دور است. شاعری ناب از اردبیل که بیشتر اهوازی محسوب می شود. از همین روست که در این عکس، یک شاعر جنوبی دیگر یعنی هرمز علی پور را بر ترک موتور دارد. علی پور هم مثل آهنین جان نیازی به معرفی ندارد.
 
قاسم خود می گوید:  همیشه ما را بر ترک موتور می دیدی. علاقه ای به ماشین نداشتم و ندارم. از ابتدا موتورگازی داشتم و بعد کم کم رسید به اینجا. بارها آن قدر گرم صحبت و خنده و شوخی بودیم که هرمز از پشت موتور افتاده بود و متوجه نشده بودم. این موتور معمولا یار سوم ما بود. آن قدر خودمانی شده بود این یار سوم که هرمز در مطلبی که در باب بنده نوشته و چاپ شد در نوشتار نام «قاهر» گذاشت بر آن. در واقع تلفیقی از قاسم هرمز. معمولا از ساعت ۱۲شب روز ما شروع می شد و موتورسواری در خلوتی خیابان ها تفریح ما بود. این روزها آن قدرخسته از روزگارم که تنها فریادرس خواب است و خواب. کمتر موتور سوار می شوم. اما هنوز عاشق موتورم. پول ندارم اگرنه حتما یک موتورسیکلت بزرگ تر و قوی تر می خریدم. گرچه هرمز دیگر کرج است و دیگر موتور هم سوار نشده. اما باز هم نام موتور را می گذاشتیم (قاهر) به یاد دوستی ها و تداوم دوستی ها در این روزگار دهری و بی فترت.
 
روانش آسوده باد

 

نظرتان را درباره این مطلب بنویسید !

ارسال دیدگاه
ارسال نظر
captcha
آخرین اخبار
بهار در ادب فارسی

بهار در ادب فارسی

منوچهری دامغانی بزرگترین شاعر طبیعت گرای ...
پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت حکیم فردوسی

پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت حکیم فردوسی

یکی از خصیصه های تمایز انسان و حیوان زبان ...
هدف مان آشنایی مردم با  محصولات هنری سرامیک است

هدف مان آشنایی مردم با محصولات هنری سرامیک است

در حال حاضر محصولات ما برای کشور بحرین و ...