به گزارش بامداد زاگرس آنلاین و به نقل از ایسنا: بانوی ورزشکار تیم پارادو و میدانی اعزامی ایران به مسابقات پاراآسیایی بحرین، از سختیهایی که در مسیر زندگیاش کشیده است میگوید، سختیهایی که او را حالا قویتر از قبل کرده است.
بارها شنیدهایم و به این باور رسیدهایم که معلولیت محدودیت نیست و تجسم اراده است و نمونه بارز آن را میتوان در همین پارالمپیک اخیر در توکیو دید. وقتی که ورزشکاران معلول ایرانی بارها مدال کسب کردند و پرچم کشورمان بالاتر از پرچمهای دیگر کشورها به اهتزاز درآمد؛ اما هنوز برخی مردم هستند که معلولیت را به عنوان یک ناتوانی تلقی میکنند و برخورد مناسبی با یک فرد معلول ندارد. بماند که هنوز معلولان به دلیل نامناسب بودن محیط شهری نمیتوانند تردد راحتی داشته باشند. مثل مشکلات فراوانی که دختر ورزشکار معلول خوزستانی از بابت آنها گلایهمند است. او به خاطر نبود شرایط لازم برای معلولان در فضای شهری، نگاه بد مردم و حتی وقتی راننده تاکسی اینترنتی او را به دلیل معلولیت از ماشین خود پیاده کرد، بارها شکسته، ناامید شده و گریه کرده است. اما "فاطمه" میگوید مجددا از جای خود بلند شده و به اهدافش فکر کرده و ثابت کرده و بازهم ثابت خواهد کرد که خواستن توانستن است. او حالا عضو تیم دو و میدانی اعزامی ایران به پاراآسیایی بحرین است و از الان نیز پارالمپیک میاندیشد.
هفته ملی پارالمپیک باعث شد تا گفتوگویی با فاطمه حزبیان، ورزشکار خوزستانی تیم دو و میدانی اعزامی ایران به پاراآسیایی بحرین داشته باشیم که در ادامه میخوانید:
ورود به ورزش با حمایت خانواده
"دوازده ساله بودم که از طریق یکی از آشنایان با ورزش دو و میدانی جانبازان و معلولان آشنا شدم. پیش از این، فکر نمیکردم ورزش محیطی است که میتوانم در آن موفق شوم و فکر میکردم برای موفقیت در این عرصه باید پارتی داشت اما وقتی با ورزش آشنا شدم، خانوادهام که از من حمایت کردند و اشتیاق زیادی نشان دادند. آنها هیچ وقت به من نگفتند چون تو معلول هستی نباید از خانه بیرون بروی، بلکه همین چند وقت پیش که از نظر روحی در شرایط خوبی نبودم و چندین بار گریه کردم و گفتم دیگر ورزش نمیکنم، این خانوادهام بود که به من انگیزه داد و از نظر روحی مجددا من را ساختند تا پرقدرتتر از قبل به کارم ادامه دهم. من همیشه به دلیل شرایط خوبی که خانوادهام، برایم فراهم میکنند فضای خانه را به محیط بیرون ترجیح میدهم زیرا بیرون از خانه به خاطر نوع نگاهها و حرفهای مردم بسیار اذیت میشوم. خانوادهام به من اعتماد به نفس و انگیزه میدهند.
قصه تکراری کمبود امکانات ورزشی!
اکنون نیز سه سالی است که به صورت جدی در رشته دو و میدانی و مادههای پرتاب دیسک، وزنه و نیزه فعالیت دارم. در حال حاضر برای مسابقات پاراآسیایی بحرین که آذرماه برگزار میشود، آماده میشوم. به کسب مدال در این مسابقات بسیار امیدوارم و شانس این موفقیت را در مادههای پرتاب دیسک و وزنه نیز بیشتر میدانم. من با مشکلات فراوان توانستم خودم را به این مرحله از ورزش برسانم. یکی از مشکلاتمان این است که در ورزش جانبازان و معلولان با کمبود امکانات مواجه هستیم، ضمن اینکه همزمان با ورزش باید درس هم بخوانم و این فشار مضاعفی بر من وارد میکند. همچنین رفت و آمد من به محل تمرین اصلا برای من معلول آسان نیست و اگر روزی پدرم کار داشته باشد و من باید با آژانس به محل تمرین بروم، آن روز سختیهای زیادی را متحمل میشوم. وقتی سنم کمتر بود از اینکه باید با آژانس تردد داشتم، میترسیدم اما حالا خیلی از شرایط موجود نسبت به قبل برایم عادیتر شده است اما همچنان تجهیزات ما آنقدر نیست که بتوانیم از داشتن آنها ابراز رضایت داشته باشیم، هرچند خدا را شکر علیرغم این کمبودها به خاطر انگیزه بسیاری که در افراد ورزشکار معلول وجود دارد، میتوانیم به موفقیت برسیم. به هر حال ورزشکاران معلول استان، علیرغم اینکه با کمبودها مواجه هستند اما میتوانند بهترین نتایج را کسب کنند. نمونه آن نیز خانم هاشمیه متقیان بود که با همراهی مربیاش خانم کرمزاده توانست طلای پارالمپیک توکیو را کسب کند. کمبود امکانات هیچ وقت باعث نشده است که من بهانه بیاورم و تمرین نکنم. من همیشه انگیزهام را حفظ کردهام زیرا اهداف بسیاری در سر دارم.
نگاه اذیتکننده مردم به یک معلول
معلولیت من مادرزادی و از ناحیه پا است و باید بگویم شهر ما به صورتی است که از نظر ساختار شهری شرایط لازم در آن برای یک معلول فراهم نیست؛ به طور مثال وقتی بخواهیم به یک سوپرمارکت برویم، به خاطر پلههایی که وجود دارد باید شرایط سختی را متحمل شویم. ضمن اینکه وقتی که ما بیرون میرویم و میخواهیم خرید کنیم یا تفریح داشته باشیم، برخی مردم به صورتی نگاه میکنند که انگار جرمی انجام دادهایم. بارها از نگاه مردم، ناراحت و اذیت شدم و گریه کردم. من بارها به خاطر همین نگاه بد مردم، شکستم و امیدم را از دست دادم. من معتقدم افراد معلول را خدا انتخاب کرده و ما برگزیدههای خدا هستیم اما انگار متاسفانه هنوز مردم با واژهای به نام معلولیت کنار نیامدهاند. من با چنین مشکلاتی همیشه مواجه بودهام، حتی همین مدتی پیش که میخواستم با تاکسی اینترنتی جایی بروم، وقتی ماشین رسید و سوار شدم، راننده تاکسی اینترنتی به من گفت "چون شما مشکل دارید و معلول هستید، من معلولها را سوار ماشینم نمیکنم". من اینجا نیز یک بار دیگر شکستم اما تصمیم گرفتم پرقدرتتر از قبل از جایم بلند شوم و توجهی به این نگاهها و حرفها نداشته باشم.
جسمم مشکل دارد اما مغزم سالم است
من حتی در زمان مدرسه نیز با مشکلاتی مواجه بودم؛ بیشتر همکلاسیهایم خوب بودند اما چند نفر از آنها با تحقیر به من نگاه میکردند. یک روز معلم ریاضیمان گفت "فاطمه تو بیا این مسئله را حل کن اما یکی از دانشآموزان از سر جای خود بلند شد و گفت مگر این هم میتواند مسئله حل کند. من به او گفتم جسمم مشکل دارد اما مغزم سالم است"، جالب است وقتی خود همین دانشآموز به پای تخته رفت تا مسئله را حل کند از عهده آن برنیامد و من آن مسئله را حل کردم. من بارها و بارها خودم را به همه ثابت کردهام و باز هم این کار را انجام میدهم.
پارالمپیک هدف اصلی "فاطمه"
من همیشه اهداف زیادی در سر داشتهام و از همین الان به پارالمپیک پیش رو فکر میکنم و تمام برنامهریزیهایم برای حضور و موفقیت در این رویداد مهم است. اولین مربی من خانم کرمزاده بود که ز اردیبهشتماه سال ۱۴۰۰ به دلیل اینکه او همراه تیمملی باید به توکیو میرفت با پیشنهادش خود او، خانم زینب شیخرباط به عنوان مربی من انتخاب شد که او نیز برای من بسیار زحمت میکشد و در گذشته یکی از قهرمانان کشوری بوده است. از مسئولان انتظار دارم که امکانات بیشتری را در اختیار معلولان قرار دهند و برای جابجایی وسایل ما، کارگران بیشتری را در زمین ورزشیمان قرار دهند تا مربیان ما اینقدر خسته نشوند. بیشتر وقت مربیان ما به جمع کردن دیسکها و وزنههایمان میگذرد و باور کنید من خستگی را در چهره مربیان میبینم. خانم کرمزاده و خانم شیخرباط خودشان وسایل ما ورزشکاران را جابهجا میکنند. خانم کرمزاده خودش با فرغون وسایل شاگردش را میآورد و میبرد و همین کار را مربی من هم انجام میدهد و این حق این مربیان نیست. حق مربیان، مربیگری است نه انجام چنین کارهایی."
نظرتان را درباره این مطلب بنویسید !
ارسال دیدگاه