بامداد زاگرس آنلاین -اشکان مرادی : پس از ۶بازی سردرگم در قطر به قطر باختیم و در تورنومنت پر نوسانی *``خوب، بد، زشت``* حسرت قهرمانی در جام ملت های آسیا با این همه استعداد بی نظیر، برای ما از نیم قرن عبور کرد.
بی توجهی مسئولان به اثرگذاری ورزش فوتبال در هویت ملی که خواهی و نخواهی چنان با این هویت عجین و گره خورده که از خردسال تا کهنسال را درگیر خود کرده و با هر برد و باخت که در ذات ورزش است در روحیه، رفتار و آرمان های یک ملت اثر گذاشته و فوتبال برای ایرانیان از یک ورزش گروهی عبور کرده و نمودی از عرق ملی و پیوند دهنده مردم شده است و شاید به توان گفت این دست شکست ها، یادآور سئوالاتی است که پس جنگ های ایران و روس و خصوصاً پس از شکست امپراتوری روس در نبرد با ژاپن، برای قاطبه ایرانیان پیش آورد که: *ما چرا شکست می خوریم؟*
اگر به انبوه نظرات و دیدگاه ها در فضای مجازی که برآورد واقعی از دیدگاه مردم است و به عنوان نظرسنجی بهره ببریم، عمق این اثر گذاری را می توان درک کرد و به طبع چاره ای باید برای آن اندیشید.
این تیم ملی فوتبال ایران نماد بارزی از سومدیریت بود، هم در کادر فنی تیم و هم در مدیریت کلان فدراسیون فوتبال، عدم استفاده صحیح از منابع تعریف ساده ای از سومدیریت است که به عینه در مدیریت فدراسیون فوتبال ایران می توان مشاهده کرد.
تاجی که پس از فاجعه ی *``ویلموتس``* که اگر در هر کشور دیگری اتفاق می افتاد این مدیر پس آن خسارت مالی و ملی، مادام العمر از مدیریت های خرد و کلان آن کشور محروم می شد، در فراموشی خود خواسته رسانه ها و متنفعین، به صندلی چسبناک خود بازگشت و مجدداً این فاجعه ی عملکردی را رقم زد.
فدراسیونی که یک فوتبالیست پیشکسوت ارزنده و متخصص و تحصیل کرده در مدیریت آن نقشی نداشته و با مدیرانی چون کفاشیان با سبک مدیریت *«لبخند و انتقاد ناپذیر»* بنا شده قطعا خروجی به غیر از این حسرت نیم قرنی نخواهد داشت.
جامعه ی ایرانی، در زیر بار مشکلات و چالش ها و بحران ها، امیدوارانه به قاب سبز تلویزیون چشم دوخت و سرانجام شاهد، شادی و پایکوبی و اعتماد به نفس تماشاچیان جوان و نوجوانان قطری بود و امیدواری اش تبدیل به سرخوردگی و افسوس شد و این هرچه باشد سرمایه سوزی است و هیچ کس هم نه استعفا داد و نه برکنار شد و نه خداحافظی کرد.
فدراسیونی که در میان این همه مربی جوان و متخصص مانند: دایی، مجیدی، گل محمدی، نکونام و.... به مربی سنتی مثل قلعه نویی رو می آورد و حاصلش می شود: بازگشت دوباره به کارخانه و فوتبال *«بکش زیرش»* یا همان *«علی اصغری»* و اوت دستی و کرنر که برگرفته از زمین های خاکی و چمن های پر از چاله و چوله و تپه ماهور بوده که قابلیت اجرا در زمین لیزری الثمامه را نداشت.
اگر به مصاحبه بعد از بازی هم دقت شود بازهم امیر قلعهنویی به شانس و بخت و اقبال وطالع و... متوسل می شود و پشت برد شانسی مقابل ژاپن قایم شده و سالها تلاش *«کارلوس کی روش»* جهت ایجاد ساختار تیمی و نظم منسجم و دفاع سازمان یافته ای که بزرگانی مثل آرژانتین، اسپانیا، پرتغال را زمین گیر کرده بود، با افکاری منسوخ ، یک شبه آتش زده شد و یک تیم ناهمگون، ناهماهنگ، بی برنامه ی، نا امید، خسته و بازگشت دوباره به اسم ها و ستاره ها به جای آماده ها را به نمایش بگذارد و *به جای یک تیم قهرمان دنبال قهرمان بگردد.*
در هر صورت ما کم کم تبدیل به تیم فوتبالی درجه ۲ در آسیا شده ایم که در هر بازی با تیم های درجه۲ و ۳ آسیایی هم با استرس و توسل به بخت و شانس دنبال پیروزی می گردیم و تغییر مربی و کادر فنی تغییرات اساسی در این ورزش بوجود نمی آورد و نیازمند شایسته سالاری و اصلاح ساختار صدر تا ذیل تیم مدیریتی فدراسیون فوتبال است تا آینده ی روشنی در سطح شایستگی این ملت و جوانان آن رقم بزند.
نظرتان را درباره این مطلب بنویسید !
ارسال دیدگاه