به گزارش بامداد زاگرس آنلاین،هوشنگ نوبخت فعال رسانه ای در متنی گلایه آمیز به بیان مشکلات شهر مسجد پرداخته است . او ذر این یادداشت نوشته است :این مطلب را با بغض می نویسم تا بگویم دلم برای مردم لالی، اندیکا، هفتکل، تاراز، مسجدسلیمان، دهدز و ایذه می سوزد که هنوز امکانات اولیه ی سی سال پیش را هم ندارند و عقرب ها هنوز در این شهرها، آدم می کشند. ،در ادامه این مطلب زا بخوانید :
هوشنگ نوبخت هستم و این مطلب را در حالی می نویسم که روز گذشته پدر همسرم را تشییع و به خاک سپردم. غمی که در پیچ و خم سیستم مریض احوال اداری مسجدسلیمان دوچندان و گاهى فراموش شد.
این ماجرا را نوشته و رسانه ای میکنم که بعدها، تاریخ نویسان نام مرا از جمله شهروندانی ننویسد که نسبت به اوضاع و احوال اسفناک این شهر بی تفاوت بودم.
از خودکارم خجالت می کشم ولی می نویسم شاید تلنگری باشد برای خیلی ها که در این شهر مسئول هستند، حقوق می گیرند، منشى دارند، ماشین دولت زیر پایشان است، کرسى اشغال کرده اند اما از خودشان و عملکردشان خجالت نمی کشند.
این را می نویسم تا همتبارانم به خود بیایند و مثل هواداران فوتبال، علیه برخی مسئولین شهرهای بختیاری نشین شعار «حیا کن، رها کن» سر بدهند و مطالبه گر باشند، شاید عده ای دست از سر این منطقه بردارند.
این مطلب را می نویسم تا دکتر جباری و استاندار جدید و فرماندار بدانند که چگونه می شود سه شهر پر حادثه ی مسجدسلیمان، لالی و اندیکا و صدها روستای اطراف شان باید در طول روز تنها دو ساعت پزشکی قانونی داشته باشند و کسى حق ندارد، روزهاى تعطیل بمیرد.
این مطلب را می نویسم تا سیستم قضایی ما بدانند که کلانتری یازده مسجدسلیمان، صاحبان عزا را دو ساعت به خاطر کپی یک فرم ساده دویست تومانی علاف میکند و مامورانش وسط وقت اداری و جلوی شهروندان عزادار «دی بلال» می خوانند.
این را می نویسم تا بگویم که بیمارستان ۲۲ بهمن مسجدسلیمان بیشتر شبیه به یک کشتارگاه است تا درمانگاه. می نویسم تا دنیا بداند که ظرفیت سردخانه این مرکز تنها ۳ جسد است.
این مطلب را با بغض می نویسم تا بگویم دلم برای مردم لالی، اندیکا، هفتکل، تاراز، مسجدسلیمان، دهدز و ایذه می سوزد که هنوز امکانات اولیه ی سی سال پیش را هم ندارند و عقرب ها هنوز در این شهرها، آدم می کشند.
این مطلب را می نویسم تا به مردم بگویم که بروند کمی مطالعه کنند. کمی حقوق شهروندی یاد بگیرند. کمی فرهنگ مطالبه گری شان را بالا ببرند و بدانند که در قانون اساسى، من و تو ارباب هستیم و پشت میز نشین ها نوکر اما کجای دنیا، نوکرها زیر کولر نشسته و پوست اربابان شان را میکنند.
این مطلب را می نویسم تا بگویم که محور تاراز و بازفت هر روز حادثه و تلفات جاده ای دارد. می نویسم که بگویم منطقه چلو درمانگاه و آمبولانس و تجهیزات میخواهد.
می گریم و می نویسم که بگویم نوبخت قسم می خورد که سرزمین بختیاری، نه بخت دارد، نه دلسوز، نه یاری.
پایگاه خبری بامداد زاگرس با ذکر این موضوع که مسئولیت این یادداشت به عهده نویسنده است ، این آمادگی را دارد که جوابیه سازمان ها و اداراتی که در این یادداشت آمده است را منتشر نماید
نظرتان را درباره این مطلب بنویسید !
ارسال دیدگاه