بامداد زاگرس آنلاین -غزل سیاحی: امروز در بازار پیرزنی را- که تو صف روغن وایساده بود و غرولندش گوش ملت روکر کرده بود توجهم را جلب کرد " پسرم لیسانسه و بیکار ور دل من نشسته!
او می نالید اما هنوز امیدی هم داشت که یه کاری پیدا میشه و بالاخره پسرش کار میکنه.
به گوشه ای دیگه از بازار میرم ، مردم درمونده و کلافه اند ! مثل جوانی که داراییش رو تو بورس گذاشته و الان از سقوط قیمت ها فاصله زیادی با سکته کردن نداره !
ولی ته دل مردم شهر به به امید روزهایی بهترزنده است
البته امیدوارم این امید به یاس تبدیل نشه !
به امید روزی که چرخ اقتصاد خوب بچرخه و چرخ زندگی مردم هم روی ریل خودش قرار بگیره
امیدوارم روزی برسه که هیچ پدری شرمنده بچه هاش نشه و همه خانواده های ایرانی بتونند نیازهاشون برطرف کنند
باز در بازار قدم میزنم ، همه حرف مردم هم پول و اقتصاد نیست ، گوشی هاشون را که باز می کنند خبر اول آمار فوتی های کروناست !
این آمار هم خسته شون کرده ! خسته و ناامید که مجبورن وداع دردناکی با عزیزانشون داشته باشند !
حالا مردم فقط یه چیزاز مسولان می خوان
از اونا می خوان که دغدغه شون، آسایش مردم باشه ،به فکر آینده مردم باشن !
به امید روزهای بهتر
نظرتان را درباره این مطلب بنویسید !
ارسال دیدگاه