بامداد زاگرس آنلاین - جمشید آل محمدی :ریشه طمع این اژدها را باید در هزاران کیلومتر آن طرف تر یعنی سیاست های آمریکا کنکاش کرد، اُفت هژمونیک و قلدار مآبامه در تمام خرده نظام های سیاسی، اقتصادی، جنگ افزاری و پایان تز دکترین جنگ و ضعف در حوزه ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک منجر به طلوع یک قدرت نوظهور در شرق شده است. چیزی که بوضوح در جامعه امروز سیاسی آمریکا میبینم دوقطبی شدن صحنه ی سیاست و بدنبال آن مبهم شدن اقتصاد آمریکا و سیاست خارجی آن کشور هست،
ترامپ می آید و مالیات را بسیار کاهش می دهد این دولت می آید و عکس ترامپ عمل می کند، سرمایه دار آمریکایی گرفتار این نوسان سیاسی در آمریکا میشود و نمیتواند برنامه ی بلند مدت تنظیم کند در سیاست خارجی هم دو قطبی شدن در حال تشدید است یکی سخت دنبال اولویت عربستان و اسرائیل هست و دولت فعلی برعکس،نتیجه این سیاست این هست که دولتها و حکام دنبال همکاری بدون نوسان با چین میگردند در چین یک حزب منسجم وجود دارد نه جامعه ی سیاسی پراکنده و نه انشقاق عظیم در سیاست گذاری، سیاست خارجی چین تابع توهمات روشنفکری و حقوق بشر نیست بلکه منسجم ،یکپارچه و بدون ابهام هست و برای دولتها معلوم هست که چین بهتر عمل میکند چون سیاست واضح و بدون نوسان دارد،
شک نکنید اگر همین بی برنامگی دو حزبی و جدال و نوسان در سیاست خارجی و اقتصاد آمریکا تداوم یابد براحتی در برابر چین سرتعظیم فرود میآورد، از مجموع آمارها و وقایع میشود گفت نظم بین المللی لیبرال با محور آمریکا به زوال نزدیک میشود آغازی بر پایان سلطه ی آمریکا بعد از پرتغال،اسپانیا،هلند،دوره ی سیصد ساله ی بریتانیا و شوروی است، اکنون مرحله جدیدی در جهان با محوریت چین آغاز میشود
آمارهای رشد در تولید نشان از همین دارد پس جهان بار دیگر از تک قطبی و دوقطبی گذر میکند و به سوی قطب سوم میرود قطبی که در ده سال آینده جهان را به تک قطبی پیش میبرد و بنام خود ثبت خواهد کرد ولی ماجرای قراداد 25 ساله ایران با چین نشان از هوشمندی و یک برنامه راهبردی و استراتژیکی بلند مدت نیست بلکه استیصال اقتصادی باعث گشته که به سمت این کشور کمونیستی گرایش پیدا کنیم و اگر نگاهی گذرا به چگونگی ورود چین به منطقه داشته باشیم باید گفت بعد از اینکه آمریکا دیگر به نفت به چشم یک کالای استراتژیکی در خاورمیانه نگاه نکرد و صرفا بخاطر متحدان عربی و اسرائیل در منطقه ماند،چشم طمعه اژدهای زرد به این منطقه نفت خیز بیشتر شد و حوزه نفوذش را معطوف به آن کرد،
چین بدنبال سبد انرژیک خود با کمترین هزینه و بیشترین فایده است، و هدف را کشوری با اقتصاد شکست خورده که در زیر فشارهای سیاسی و اقتصادی نظام بین الملل له شده را انتخاب میکند، هرچند ایران را شریک استراتژیک خود نمیداند ولی به چشم بازار استراتژیک میبیند، ایران نیز در این اوضاع آشفته داخلی و خارجی بدنبال سنگری است که پشت آن پناه گیرد و تجربه چین هم به ما نشان داده که این کشور کمونیستی بدنبال رژیم چنج دولتها نیست و سیاست محوری آن منافع اقتصادی مبتنی بر داد و ستد است و میتوان مانند کره شمالی تحت لوای آن ماند و حکومت کرد.
نظرتان را درباره این مطلب بنویسید !
ارسال دیدگاه