مهدی باقربیگی در گفتوگو با ایسنا ضمن ابراز تأسف و تأثر از درگذشت کیومرث پوراحمد، اظهار کرد: آقای پوراحمد ازنظر شخصیتی، انسان بسیار بزرگ و آگاهی بود، در کارش خیلی دقت میکرد و عاشق این بود که تجربه چندین ساله خود را در اختیار جوانها قرار دهد. بسیاری از آدمها کسر شأنشان میشود از اینکه مثلاً بگویند فلان شخص از من بهتر است، اما آقای پوراحمد اصلاً اینطور نبودند و واقعاً یکی از خصیصههای بسیار بزرگ و خوب ایشان همین بود که اگر یک نفر کارش از ایشان بهتر بود یا استعداد خاصی داشت و کار بلد بود، آقای پوراحمد او را تشویق میکرد و اگر هم میتوانستند به آنها کمک میکردند و هیچ باکی نداشت که بگوید این جوان که مثلاً ۵۰ سال از من کوچکتر است دیدش در کار از من بهتر است.
او ادامه داد: آقای پوراحمد ازنظر اخلاقی نیز خیلی حرفهای بودند و به جزئیات کار خود توجه زیادی میکردند و سرسری از هیچچیزی نمیگذشتند. اگر آثار ایشان بهخصوص قصههای مجید ماندگار شد و مردم آن را خیلی پسندیدند به این دلیل بود که ایشان با جان و دل، عمرشان را گذاشته بود که این کار یک کار خوب و ماندگار شود و موردپسند قرار بگیرد. آقای پوراحمد از کوچکترین جزئیات در کارشان نمیگذشتند، چه در کارگردانی، چه در نوشته، چه در بازی و چه هر چیز دیگر. اگر کسی کارش را بلد بود مورداحترام ایشان بود و اگر کسی کار بلد نبود و فقط ادعا میکرد آنهم ادعای نادرست، آقای پوراحمد با او بهشدت برخورد میکرد، چون دوست داشت هرکس جایگاه خودش را داشته باشد و هرکسی سرِ کار خودش باشد.
بازیگر سریال ماندگار قصههای مجید که در فیلمهای شرم، سفرنامه شیراز، صبح روز بعد، نان و شعر و همچنین در یکی از اپیزودهای سریال پرانتز باز، بهعنوان بازیگر و همگی به کارگردانی کیومرث پوراحمد، حضورداشته است، به خدمت و تأثیرگذاری کیومرث پوراحمد در ماندگاری و اشاعه فرهنگ و تاریخ اصفهان اشاره و بیان کرد: آقای پوراحمد مثل پدر معنوی من بودند و من همیشه هم از راهنماییهای ایشان استفاده میکردم. ایشان به گردن فرهنگ و لهجه و تاریخ اصفهان حق بزرگی دارد و مطمئن باشید که سالهای سال هم بگذرد کسی نمیتواند بهاندازه آقای پوراحمد به فرهنگ این شهر اصفهان خدمت کند.
باقربیگی اضافه کرد: افسوس که قدر ایشان را ندانستند همانطور که قدر سایر هنرمندان را هم نمیدانند، ولی قدر ایشان را هم خیلی بیشتر ندانستند و آنقدر جلوی کارشان سنگاندازی میکردند که او را بهجایی رساندند که حیف، صد حیف. یک انسانِ خیلی مفید و خیلی بزرگ و خیلی کار بلد، با یک تجربه درخشانِ بدون قیمت را از دست دادیم و فقط میتوانم بگویم که حیف شد.
او با بیان اینکه کیومرث پوراحمد انسانی بسیار مسئولیتپذیر بود که برای کارش اهمیت زیادی قائل میشد، گفت: آقای پوراحمد هیچوقت برای پول کار نمیکردند و همیشه به من میگفتند که «کسی از پول بدش نمیآید، منم دوست دارم پول داشته باشم اما نه به هر قیمتی.» و من نهفقط در حرف بلکه در عمل هم این را از ایشان دیده بودم؛ چندین بار، چه آن موقع که نوجوان بودم و چه در سالهای اخیر عیناً دیده بودم که آقای پوراحمد کارشان و کیفیت کارشان و مرام و شخصیتشان را به پول، هر مقدار هم که بود نمیفروخت و این در جامعه کنونیِ ما چیزی است که کم دیده میشود. وقتی آدم به یاد این چیزها میافتد بازهم فقط باید بگوید هزار حیف.
باقربیگی در مورد ویژگی مسئولیتپذیری کیومرث پوراحمد، به یکی از صحنههای سریال قصههای مجید اشاره کرد که در آن صحنه، مجید باید عصبانی میشد و از ادامه بازی در سریال ابزار خستگی میکرد. او سپس توضیح داد: همانطور که میدانید این صحنه جزو سریال بود و دیالوگ آن از قبل نوشتهشده و تمرین شده بود و سه چهارتا برداشت داشتیم. هدف آقای پوراحمد این بود که بهنوعی به مردم نشان دهد که فکر نکنید که فیلمی که در تلویزیون یا سینما در مدت یک یا دو ساعت پخش میشود و شما مینشینید و میبینید و لذت میبرید فقط همان دو ساعت بوده است، بلکه پشت آن هزاران ساعت کار بوده و دهها نفر از خانواده و زندگی و استراحت خود زدهاند تا چنین فیلمی ساخته شود. در پایان این صحنه هم آقای پوراحمد به مجید میگوید که «چه بخواهی و چه نخواهی باید کار را تمام کنی» درست هم میگفتند و منظورشان این بود که وقتی آدم مسئولیت کاری را قبول میکند باید پای همهچیز آن بایستند. هر چیزی که من از ایشان شنیدم خودشان عمل میکردند و اینطور نبود که مانند برخی مدیران و مسئولان و سیاستمدارانِ ما فقط حرف بزنند، بلکه خودشان اعتقاد داشتند و انجام میدادند و عمل میکردند. من بیشترِ چیزهایی که از ایشام یاد گرفتم از عمل ایشان بود تا حرفشان.
این بازیگر به نقل یکی از خاطرههای خود از سریال قصههای مجید نیز پرداخت و گفت: یک سال فیلمبرداری قصههای مجید همهاش برای من خاطره است، اما یک خاطره خوبی که همیشه دارم و از آقای پوراحمد یاد میکنم این بود که وسط فیلمبرداری قصههای مجید، پدر آقای پوراحمد به رحمت خدا رفتند. همان موقع من امتحان مدرسه را داشتم و به خاطر اینکه فیلمبرداری داشتیم به مدرسه نمیرفتم و معلمها در خانه به من درس میدادند. آقای پوراحمد بااینکه درگیر فوت پدرشان بودند صبح قبل از اینکه امتحان من شروع شود با ماشین به دنبال من آمدند. یادم است که جلوی درِ مسجدی که مراسم پدر ایشان برگزار میشد همه ایستاده بودند و به مهمانها خوشامد میگفتند و آقای پوراحمد در مینیبوس نشسته بود و از من سؤالهای امتحان را میپرسید که ببیند آیا من درسم را خواندهام و نگران این بود که نکند کاری که ایشان انجام میدهد به درس و آینده من ضرر برساند. این یک خصلت بزرگی است که از هزار نفر در کار فیلم و سینما یک نفرشان اینطور نیست. خدا انشا الله ایشان را رحمت کند و روحشان شاد باشد و هزار حیف که ایشان را از دست دادیم.
باقربیگی اضافه کرد: من بهعنوان یک اصفهانی، بهعنوان یک ایرانی، همیشه کار بزرگی که آقای پوراحمد برای فرهنگ این جامعه انجام دادند را به یاد دارم و قدردان ایشان هستم. یادشان همیشه در ذهن و قلب ما خواهد ماند و آرزو میکنم که خداوند قرین رحمتشان کند و در دنیای دیگر کمبودها و کاستیهایی که در این دنیا وجود داشت به بهترین نحو برای ایشان جبران شود و مورد رحمت الهی قرار بگیرند.
نظرتان را درباره این مطلب بنویسید !
ارسال دیدگاه