تیم ملی فوتبال ایران جام را با پیروزی پرگل برابر فلسطین آغاز کرد و در ادامه نمایش ضعیفی برابر هنگکنگ داشت و در سومین بازی به راحتی از سد امارات گذشت و به دور حذفی صعود کرد. در یک هشتم نهایی، کار تیمملی برابر سوریه گره خورد اما به لطف درخشش بیرانوند در ضربات پنالتی برنده و حریف ژاپن در مرحله یک جهارم نهایی شد. در حالی که کمتر کسی امیدی به پیروزی ایران برابر ژاپن داشت، یوزهای ایرانی به خوبی هرچه تمامتر دست و بال ساموراییها را بستند و با برتری کامل آماری، این حریف سرسخت را شکست دادند تا با توجه به حذف عربستان، استرالیا و عراق در سوی دیگر جدول بازیها، به همراه کرهجنوبی دو مدعی قهرمانی لقب بگیرند.
در نیمه نهایی، کرهجنوبی مقهور قدرت و انگیزه بالای اردن شد و همین مساله باید کادر فنی و بازیکنان ایران را نگران میکرد اما آن طور که به نظر میرسید، اعضای تیم ملی بعد از شکست ژاپن به درجهای از اعتماد به نفس رسیده بودند که خود را یک پای فینال آسیا میدانستند و همین مساله شاید مهمترین دلیل غافلگیری آنها برابر قطر میزبان بود.
در نهایت، باز هم نیمه نهایی جام ملتها ایستگاه آخر ایران بود و تیم ملی باز هم نتوانست به فینال آسیا برسد تا حسرت فینالیست شدن و قهرمانی چهار سال دیگر تمدید شود. در این زمینه ذکر چند نکته لازم به نظر میرسد:
۱- تدارکات
تیم ملی فوتبال ایران برای رسیدن به جام ملتها کار سختی نداشت و در طول آمادهسازی برای این رقابتها هم اردوها و بازیهای متعددی برگزار کرد. هرچند بسیاری از کارشناسان معتقد بودند که تیم ملی باید بازیهای بهتری با حریفان قدرتمندتر برگزار میکرد تا بهتر آماده مسابقات شود اما همان حضور در تورنمنت اردن و جام کافا هم تا حدود زیادی به تیم ملی کمک کرد.
همان طور که امیر قلعهنویی، سرمربی تیم ملی بارها در نشستهای خبری قبل و بعد از بازیهای ایران در جام ملتها اشاره کرد، سه تیم از چهار تیم راه یافته به نیمه نهایی جام ملتهای آسیا در تورنمنت اردن حضور داشتند پس میتوان گفت در آن تورنمنت حریفان نسبتا خوبی حضور داشتند ولی چیزی که قلعهنویی و طرفداران اندیشه او به آن اشاره نمیکنند این است که چه تفاوتی بین ایران، اردن و قطر وجود داشت که دو تیم دیگر توانستند به فینال آسیا برسند و ما نتوانستیم؟
هر سه تیم در یک تورنمنت خاص حضور داشتند و ایران موفق شده بود در آن مسابقات از سد حریفاش بگذرد و مثلا به قطری که کارلوس کیروش را روی نیمکت داشت، چهار گل بزند پس چه شد که نتوانست همان تیم را در نیمه نهایی جام ملتها شکست دهد؟
پاسخ این است که تیم ملی با موفقیت در تورنمنت اردن در همان تورنمنت باقی ماند ولی قطر و اردن با شناختن نقاط ضعف خود در فاصله باقی مانده تا جام ملتها خود را تقویت کردند.
۲- انسجام تیمی
اعضای تیم ملی در طول دوران آمادهسازی برای جام ملتها بارها تاکید میکردند که فضای درون تیم برخلاف دورههای قبل بسیار منسجم است و بازیکنان و کادر فنی با درک متقابل از هم، تیم یکدستی ساختهاند که قرار است از حاشیهها دور باشد.
از کنایههای مستتر در اینگونه اظهارنظرها به کارلوس کیروش و کادر فنی قبلی تیم ملی و حامیانش که بگذریم، نمیتوانیم از وجود برخی نابهسامانیها در اردوی تیم ملی چشمپوشی کنیم که در نشست خبری بعد از دومین بازی تیم ملی در جام ملتها خود را نشان داد.
در حالی که بیشتر تیمهای حاضر در بازیها به کار خود مشغول بودند و اساس صحبتهای سرمربیان و بازیکنانشان بر تمرکز روی بازیها و موفیت استوار بود، در نشست خبری بعد از بازی ایران و هنگکنگ – که تیم ملی نمایش ضعیفی هم در آن بازی داشت – رامین رضاییان و امیر قلعهنویی به جای پاسخ به انتقادها ناگهان گزیری به قبل زدند با کنایه به مدیران و مربیان قبلی تیم ملی و مقایسه حمایت از تیم ملی در دوران سرمربی پرتغالی با زمان حال، با لحنی تند و گزنده به منتقدان خرده گرفتند و انتقادها را «تخریبی» دانستند.
از همان نشست خبری روشن شد که تیم ملی بیشتر از تمرکز روی بازی خودش، به حاشیههای بیرونی توجه میکند و سعی میکند با ایجاد دوقطبی دوست و دشمن، برای خود فضای امنی بسازد در حالی که تا آن لحظه مطلبی گفته و نوشته یا اتفاقی نیفتاده بود که تیم ملی را زیر سوال ببرد و بخواهد آن را تخریب کند کما اینکه برخلاف نظر سرمربی تیم ملی که گفته بود «در دوران ۸ ساله مربی پرتغالی حمایتهای شدیدی از تیم ملی و سرمربیاش میشد و هیچکس از تیم انتقاد نمیکرد،» برخی افراد که همین سخنان قلعهنویی را تایید میکردند، بیشترین انتقاد و تخریب را علیه کادرفنی پیشین تیم ملی روا داشتند.
مهمتر آنکه مجموعه دولت، فدراسیون فوتبال و رسانهها در این دوره تمام توان خود را به موفقیت تیم ملی معطوف کردند و اجازه ندادند تیم ملی مشکلی از بابت تدارکات داشته باشد. حالا بازی نکردن تیم ملی با حریفان قدرتمند و نامدار در بازیهای تدارکاتی و دوستانه خواست سرمربی بوده یا اهمال فدراسیون، نکتهای است که باید از سوی این دو طرف شفافسازی شود.
۳- دوری از حاشیهها
چنانچه بالاتر گفته شد، تیم ملی باید تلاش میکرد که خود را از حاشیهها در امان نگه دارد و تا حدودی در این امر موفق بود اما برخی موقع هم عنان کار از دست رفت و شد آنچه نباید میشد. در مجموع، تیم ملی توانست تا حدود زیادی خود را از گزند حاشیههای منفی دور نگه دارد و گاهی هم حاشیههای مثبتی پیرامون تیم ملی ایجاد شد که میشد از آن استفاده بهتری کرد و بهر کافی را برد که این اتفاق نیفتاد. به عنوان مثال، پیروزی ایران برابر ژاپن که جزو اتفاقات مهم جام ملتها بود، جو قدرتمندی برای تیم ملی ایجاد کرد که میشد از آن برای تقویت روحیه و انگیزه ملیپوشان استفاده کرد اما در پایان اینطور به نظر رسید که آن جو رویایی بیشتر باعث نوعی آرامش بیش از حد برای اعضای تیم ملی شده بود.
۴- حمایت شدید رقیبان از یکدیگر
در کنار ضعفها و فرصتسوزیهای تیم ملی، بی انصافی است اگر به رقابت نابرابر یوزها با رقیبانشان اشاره نکنیم. تیم ملی برابر فلسطین، امارات، سوریه و قطر، یکه و تنها برابر خیل عظیم هواداران عرب قرار گرفت که طبق سنت دیرینه عربزبانان از یکدیگر حمایت میکردند. به جرات میتوان ادعا کرد که ظرفیت ورشگاه الثمامه در دیدار نیمه نهایی بین ایران و قطر تنها با قطریها پر نشده بود و میشد بین آنها هواداران عراقی، اردنی، عربستانی و سایر ممالک عربی را هم دید.
این حمایت پرشور و تشویقهای بیامان و کریخوانیهای اعراب با تکرار شعار «ایرانی بشنو، اشکت را درمیآوریم» قطعا روحیه حریفان تیم ملی را بالا برد و سنگینی روی دوش ملیپوشان ایران را بیشتر کرد.
۵- استفاده درست از امکانات و زیرساختها
قطر به عنوان مدافع عنوان قهرمانی جام ملتها و میزبان این دوره تمام توان خود را خرج کرد که برای دومین بار پیاپی به فینال بازیها راه یابد و در این امر هم موفق بود. هرچند قطر در طول مسیر رسیدن به فینال به جز ایران با حریف چندان سرسختی روبهرو نشد و مسیر آسانی داشت اما وجود امکانات بسیار بهروز و پیشرفته، ورزشگاههای مدرن و کمپهای تمرینی عالی در کنار استفاده از علم روز مربیان خارجی در موفقیت سالهای اخیر فوتبال قطر بیتاثیر نیست و در واقع چیزی که فوتبال ایران باید از جام ملتهای آسیا ۲۰۲۳ یاد بگیرد و گوشهایش را برای شنیدنش باز کند، این است که «اگر میخواهی موفق شوی، باید امکاناتش را فراهم کنی» که گفتهاند تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف، مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی.
۶- تاکتیک و آنالیز صحیح و استفاده از تمام ظرفیت
تیم ملی فوتبال ایران در ۶ بازیای که در جام ملتها انجام داد فراز و فرودهایی داشت. نمایش تیم ملی برابر فلسطین – که در ادامه دیدیم چه تیم خوب و توانمندی است – قابل تحسین بود. دیدار با امارات هم برخلاف تصور قبلی و با وجود قدرت نسبی حریف، خوب و قابل قبول بود ولی تیم ملی برابر هنگکنگ و سوریه نمایش دلچسبی نداشت و حتی ممکن بود ضربات بیرحم پنالتی، حذف زودهنگام تیم ملی از مسابقات را رقم بزند. برابر ژاپن اوج کار تیم ملی دیده شد؛ آنالیز خوب از حریف و بستن تمام راههای نفوذ این تیم البته در نیمه دوم، تمام نگاهها را نسبت به تیم ملی عوض کرد اما در دیدار برابر قطر به نظر میرسید آنالیز خوبی از حریف صورت نگرفته چون مخصوصا در نیمه اول علیرغم برتری آماری ایران و در اختیار داشتن مالکیت توپ، نتیجه به سود قطر رقم خورد و در پایان بازی هم قطریها تمام موقعیتهای خود را به گل تبدیل کردند.
در نقطه مقابل گویی تیم ملی ایران برنامه مشخصی برای رسیدن به دروازه میزبان نداشت و موقعیتهای ایران هم روی اتفاقات بازی و رفت و برگشت توپها یا ارسالهای بیشمار و اکثرا کمدقت ایجاد شد. شاید در نیمه دوم میشد با اضافه کردن بازیکنانی چون ترابی، قلیزاده یا قایدی – که ستاره تیم ملی در دور گروهی بود – گره بازی را به سود ایران باز کرد که باید دید کادر فنی و آنالیزورهای تیم ملی چه پاسخی برای اینگونه پرسشها دارند.
۷- وجود دانش و تجربه کافی برای تصمیمگیری در لحظات حساس
در نهایت باید به مساله مهمی اشاره کرد؛ مسالهای که همیشه دربارهاش در فوتبال ایران بحث و جدل وجود داشته است؛ مربی ایرانی بهتر است یا مربی خارجی؟
آنچه نباید از نظر دور داشت این است که در بحث فنی، مساله مهم ملیت مربی نیست بلکه مسلح بودن او به علم روز و تجربه کافی برای تصمیمگیری در لحظات حساس اهمیت دارد. اردن با مربی جوان و باانگیزه مراکشیاش خود را تا فینال جام ملتها بالا کشید و قطر با استفاده از دانش مربی خارجی خود موفق شد به دومین فینال پیاپیاش راه یابد. در نقطه مقابل، کرهجنوبی و عربستان با وجود بهرهمندی از مربیان با دانش و نامدار آلمانی و ایتالیایی از دور مسابقات کنار رفتند.
فدراسیون فوتبال ایران ابتدا باید با کارشناسان زبده و با دانش ایرانی و مستشاران خارجی به این نتیجه برسد که فوتبال ایران، فیزیک بازیکنان، سبک و سیاق فوتبال فارسی و در کل ویژگیهای فوتبال ایران به چه سبکی از بازی و چه شیوهای از مربیگری نیازمند است و در ادامه مربیان ایرانی و خارجی مسلط به آن سبک و شیوه را بررسی کند و در نهایت بهترین گزینه را برای هدایت تیم ملی برگزیند.
شاید فوتبال ایران با سبک و سیاق فوتبال کرواتها بهتر کار میکند و برانکو، دالیچ، شگرت و امثال آنها بهترین گزینه باشند، شاید مکتب فوتبال آرژانتین بهتر برای ما جواب دهد و امثال کالدرون و بیلسا گزینههای مطلوب باشند. شاید مربیان آلمانی مثل کلینزمن و ناگلزمن برگ برنده ما باشند یا مربیان اسپانیایی، پرتغالی، فرانسوی و حتی مربیانی از جنس ولید زکزاکی مراکشی مهره گمشده فوتبال ایران باشند. شاید هم نه، یک مربی ایرانی جوان و بادانش در کنار دستیاران خارجی مسلح به علم روز و نه صرفا رفقای گرمابه و گلستان، بتواند ایران را به موفقیت دلخواهش برساند و به حسرتها پایان دهد.
نظرتان را درباره این مطلب بنویسید !
ارسال دیدگاه