BAMDADZAGROSONLINE.IR
کد خبر : 465188
چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ ، 23:14

اهواز، شهری‌ است با تنفس‌های سنگین، با رود باریکی که تنها یادگاری کارون کهن است، با خیابان‌هایی که خاک و خاطره را با هم حمل می‌کنند؛ اهواز به بستری زنده برای قصه گویی تصویری تبدیل شده است. در دل این شهر، عکاسی شهری نه‌تنها یک ابزار هنری، بلکه شکلی از مقاومت فرهنگی در برابر فراموشی است.

به گزارش بامداد زاگرس آنلاین :علی محمدی، عکاس خبری، مستند و مدرس عکاسی، یادداشتی در خصوص توجه به عکاس شهری در اختیار ایسنا قرار داده است که در ادامه آن را می‌خوانید.

«شهر تنها یک مکان فیزیکی نیست؛ ترکیبی است از حافظه، خاطره، تجربه و زیست. خیابان‌ها، دیوارها، پنجره‌ها و حتی سایه‌ها، حامل روایت‌هایی هستند که آرام‌آرام، در سکوتی غریب، از میان ما می‌گریزند. اهواز، این شهر پُر تنش و پُر تضاد، نمونه‌ای تمام‌عیار از زیستی‌ست که مدام در معرض فراموشی قرار دارد. فراموشی معماری، فرهنگ، روابط انسانی، و آن چیزهایی که زندگی را زندگی می‌کنند.

از منظر اجتماعی، عکاسی شهری به ما این امکان را می‌دهد که بی‌واسطه با مردم، مکان‌ها و شرایط زیستی روبه‌رو شویم. در ثبت یک محله‌ی فرسوده، گاه صدایی نهفته است که از سال‌ها فقر، نابرابری، و بی‌توجهی می‌گوید. در چهره‌ی یک کودک که در سایه‌ی دود و گرما بازی می‌کند، تاریخ بی‌عدالتی‌های زیست‌محیطی موج می‌زند. همه‌ی این‌ها، به همت عکاسانی نیاز دارند که با حساسیت، دقت، و وسواس به جزئیات نگاه می‌کنند و جهان را همان‌طور که هست، ثبت می‌کنند.

در این میان، عکاسی مستند شهری نه فقط یک ابزار هنری، که ضرورتی حیاتی‌ست. ضرورتی برای ثبت، برای روایت، برای مقابله با شتاب تغییراتی که حافظه‌ی شهر را تهدید می‌کنند. هر قاب از دوربین می‌تواند گواهی باشد بر زیستی که در حال ناپدید شدن است. خانه‌ای قدیمی، مغازه‌ای که دیگر باز نمی‌شود، چهره‌ای که سال‌ها در یک کوچه ساکن بوده. این‌ها جزئیات کوچکی نیستند؛ این‌ها عناصر سازنده‌ی هویت‌اند.

 

---

 

دو چهره‌ی یک شهر

محله‌ی عامری با خانه‌های رهاشده‌اش، کوچه‌های باریک و دیوارهای کهنه‌اش، در برابر برج‌های شیشه‌ای و مال‌های نورانی ناحیه‌ی غربی، چیزی فراتر از یک تضاد بصری است؛ اینجا شاهد برخورد دو جهان هستیم: جهانی از گذشته که هنوز با خاطره، تعلق و سکون عجین است، و جهانی دیگر که با مصرف، شتاب و گسست از ریشه‌ها تعریف می‌شود. . اگر عکاسان مستند نباشند تا این لحظات، این فضاها، این آدم‌ها را ثبت کنند، چیزی از این تاریخ نانوشته باقی نخواهد ماند.

محله‌هایی مثل «عامری»، که در آن‌ها هنوز می‌توان ردّ زندگی واقعی، بافت تاریخی، و روابط چهره‌به‌چهره را دید، حکم آخرین سنگرهای خاطره را دارند. در مقابل، برج‌ها و پروژه‌های نوسازی بی‌هویت، گرچه نماد توسعه تلقی می‌شوند، اما اغلب چیزی از هویت محلی باقی نمی‌گذارند.در این میان، محله‌های قدیمی چون عامری، نه‌تنها حامل معماری و فرم خاصی هستند، بلکه زمان را در خود حفظ کرده‌اند. در کوچه‌پس‌کوچه‌های این محلات، حضور خاطره ملموس است؛ دیوارها سخن می‌گویند و فضاها روایت‌گر زندگی‌های گذشته‌اند.

عکاسی از شهر، در چنین بستری، تنها ثبت یک منظره نیست؛ مواجهه با یک پدیده‌ است. مواجهه‌ای انسانی، حساس، و گاه دردناک. عکاس شهری باید با چشمِ تیزبین، با گوشِ شنوا، و با قلبی درگیر قدم بزند. باید حضور داشته باشد، لمس کند، ببنید، مکث کند، و بعد دکمه‌ی شاتر را بفشارد.

اهواز، با همه‌ی پیچیدگی‌اش، سزاوار دیده‌شدن است. نه فقط از زاویه‌ی رسمی و تبلیغاتی، که از زاویه‌ی انسان، تاریخ، و زمان. وظیفه‌ی ما به‌ویژه ما که در این شهر زیسته‌ایم و زیست می‌کنیم این است که نگذاریم اهواز، بدون آن‌که درست دیده شده باشد، محو شود.

 

 

---

 

عکاسی شهری؛ ضرورتی فرهنگی

در دنیای امروز، عکاسی شهری تنها ثبت نماها نیست، بلکه دخالتی در گفت‌وگو با شهر است. بافت‌های قدیمی به دلایل مختلف، از جمله توسعه‌ی شهری، فشار اقتصادی و سیاست‌گذاری‌های ناهماهنگ، در حال نابودی‌اند. این روند، تنها نابودی فیزیکی نیست، بلکه فراموشی لایه‌های عمیق فرهنگی و اجتماعی یک شهر است.

عکاسی مستند شهری، دعوتی است به دیدن دوباره. به کندشدن. به مکاشفه در بافت. به گفتگو با گذشته. و در نهایت، به خلق آرشیوی زنده، که در آن شهر با همه‌ی زخم‌ها، زیبایی‌ها، تناقض‌ها و صداهای خاموشش، به حیات خود ادامه می‌دهد.

در بافت‌های نوساز اهواز، نظم خیابان‌ها، پلان‌های از پیش طراحی‌شده، و برج‌های در حال رشد، تصویر شهر آینده را می‌سازند؛ اما گاه این تصویر به قیمت از میان رفتن خاطره‌ی جمعی و حذف صداهای تاریخی ساخته می‌شود. این محله‌ها، که به نظر می‌رسد در تلاش‌اند زبان جهانی توسعه را تقلید کنند، اغلب در بیان قصه‌ی بومی ناکام می‌مانند. در آن‌ها، همسان‌سازی معماری و هویت، یکدستی نماها و حذف تفاوت‌ها، نوعی سکوت معماری پدید می‌آورد؛ سکوتی که عکاس مستند باید با دقت و حساسیت آن را بشکند.

عکاسی شهری، از مشاهده تا مداخله

نقش عکاس در این میانه صرفاً ثبت نیست. عکاس مستند شهری، شاهد منفعل تحولات نیست؛ بلکه با دوربینش، نوعی «مداخله‌ی بصری» انجام می‌دهد. او با قاب گرفتن تضادها، ناهماهنگی‌ها، یا حتی غیبت معنا، می‌تواند بذر گفت‌وگو بکارد؛ گفت‌وگویی که نه‌فقط میان هنرمندان، که میان معماران، برنامه‌ریزان شهری، و شهروندان نیز شکل می‌گیرد. اگر قرار باشد در آینده به درک درستی از چگونگی تغییر سیمای شهری اهواز برسیم، این عکس‌ها خواهند بود که راه را نشان می‌دهند؛ نه صرفاً نقشه‌ها و اسناد مهندسی.

در این میان، نقش عکاس فراتر از صرفاً یک «مشاهده‌گر» است. عکاس مستند شهری، راوی بصریِ زندگی مردم، آگاه‌کننده‌ی اجتماعی و در بسیاری مواقع آخرین شاهد صامت تاریخ است. عکاسان باید با وسواس، دقت، و چشم‌اندازی عمیق به عکاسی شهری بپردازند. آن‌ها باید روایت‌گر تغییرات باشند؛ از تخریب یک محله تا شکل‌گیری یک فضا، از تغییر شیوه‌های زندگی تا نشانه‌های مقاومت در برابر فراموشی.

همین وسواس است که باعث می‌شود نور و سایه اهمیت پیدا کنند؛ ترکیب‌بندی صرفاً برای زیبایی بصری نباشد، بلکه برای القای معنا به کار رود. یک کوچه‌ی خالی، پنجره‌ای بسته، یا چهره‌ای که رو به دوربین نمی‌کند، ممکن است حامل حقیقتی پنهان درباره یک زیست‌جهان شهری باشد که فقط در قاب عکس دیده می‌شود.

در چنین بستری، عکاسی شهری دیگر فقط یک انتخاب نیست، بلکه یک ضرورت فرهنگی و اجتماعی‌ست. ثبت زندگی روزمره در اهواز، با تمام تناقضات و شکنندگی‌هایش، تلاش برای حفظ بخشی از هویتی‌ست که در معرض فراموشی است.

عکاسی مستند شهری، تنها درباره‌ی زیبایی نیست؛ بلکه درباره‌ی حقیقت است. درباره‌ی مواجهه‌ی بی‌واسطه با شهر، با مردم، با دیوارها، ترک‌ها، تابلوهای محوشده و نور کمرنگی که از پنجره‌ای شکسته بیرون می‌زند. اهواز به سرعت در حال دگرگونی است. این تحولات، از پروژه‌های عمرانی و توسعه‌ی نامتوازن گرفته تا ریزش محله‌های قدیمی و پدیدار شدن سازه‌هایی بی‌ریشه، چهره‌ی شهر را تغییر داده‌اند.

در شهری چون اهواز، که تجربه‌ی زیستن در آن آمیخته با تاریخ، سیاست، تضادهای قومی و طبقاتی، و نبرد دائمی با فراموشی است، دوربین عکاس تبدیل به چشم تاریخ می‌شود؛ چشمی که می‌بیند، اما فراتر از دیدن، می‌فهمد، قضاوت می‌کند، و پرسش می‌سازد. چرا این بافت‌ها فرسوده مانده‌اند؟ چرا این خانه‌ها خالی‌اند؟ چرا این خیابان چنین بی‌هویت است؟

 

---

 

هویت شهری و ضرورت ثبت آن

اهواز فقط مجموعه‌ای از خیابان‌ها و ساختمان‌ها نیست؛ این شهر یک زیست‌جهان فرهنگی است. شهر، حافظه‌ی زنده‌ی مردم است. اگر این حافظه تصویری نشود، اگر ثبت نشود، دیگران به‌جای ما روایت خواهند کرد. روایت‌هایی که شاید با واقعیت اینجا نسبتی نداشته باشند.

در هر گوشه‌ی این شهر، ردی از تاریخ، زندگی و هویت استا: از دیوارهای آجری محله‌های قدیمی گرفته تا پلاک‌های رنگ‌پریده، از پنجره‌هایی که هنوز پوشش فلزی قدیمی دارند تا مغازه‌هایی که تابلوهایشان با خط نستعلیق دستی نوشته شده. این‌ها نشانه‌اند. و کار عکاس، جمع‌آوری این نشانه‌هاست، پیش از آنکه زیر غبار نوسازی بی‌هویت گم شوند.

عکاسی؛ ابزار مقاومت در برابر فراموشی

عکاسی در این میان، یک ابزار صرف هنری نیست؛ بلکه عملی فرهنگی و تاریخی است. عکاس مستند شهری، نه تنها باید تصویری از زیبایی یا فضاهای خاص ثبت کند، بلکه باید راوی حذف‌شدگان باشد. کسانی که در سیاست‌های نوسازی دیده نمی‌شوند، کسانی که صدایشان به شورای شهر نمی‌رسد، اما کوچه‌شان خاطره‌ی یک نسل است.

عکاسی باید تضادها را نمایان کند: نمای بیرونی یک برج شیشه‌ای و دیوار آجری یک خانه‌ی صدساله که فردا صبح دیگر وجود نخواهد داشت. این تصویرها می‌توانند یادآور شوند که «توسعه» اگر بدون حافظه باشد، نوعی فراموشی سازمان‌یافته است.

عکاسی شهری چه چیزی را ثبت می‌کند؟

عکاسی شهری و مستند نه‌تنها ابزاری برای ثبت لحظات، بلکه وسیله‌ای برای حفظ تاریخ و فرهنگ یک شهر است. در ادامه به چند نکته کلیدی در مورد اهمیت ثبت شهر می‌پردازیم:

حفظ تاریخ و فرهنگ: ثبت بافت‌های قدیمی و عناصر فرهنگی شهر، راهی‌ است برای زنده نگه‌داشتن داستان‌های محلی و انتقال آن به نسل‌های آینده.

مستندسازی تغییرات: شهرها به سرعت تغییر می‌کنند. از ساخت پل و برج گرفته تا تخریب خانه‌ها و بازارهای سنتی. عکاسی مستند این دگرگونی‌ها را به تصویر می‌کشد.

افزایش آگاهی اجتماعی: عکس‌ها می‌توانند صدای کسانی باشند که در تحولات شهری نادیده گرفته می‌شوند. مسائل اقتصادی، زیست‌محیطی و فرهنگی از دریچه‌ی دوربین بهتر فهمیده می‌شوند.

تجربه‌ی بصری: تصاویر، ما را وادار می‌کنند دوباره به چیزهایی نگاه کنیم که شاید در زندگی روزمره از آن‌ها گذشته‌ایم. این تجربه می‌تواند نگاه ما به شهر را دگرگون کند.

تشویق به حفظ میراث: عکس‌هایی که بافت‌های در حال نابودی را ثبت می‌کنند، توجه عمومی را جلب می‌کنند و می‌توانند زمینه‌ساز اقدامات حفاظتی شوند.

ایجاد گفت‌وگو: تصاویر عکاسان می‌توانند پلی بین ساکنان محلات مختلف باشند، حافظه‌ها را به هم وصل کنند و گفتگوهایی تازه در دل شهر بیافرینند.

 

---

 

چه چیزهایی را باید ثبت کرد؟

عکاسی مستند شهری باید با دقت، حساسیت و نگاه انسانی انجام شود. در ادامه برخی از مهم‌ترین حوزه‌هایی که عکاسان می‌توانند بر آن تمرکز کنند آورده شده است:

معماری قدیمی: خانه‌های آجری، بازارهای سنتی، حمام‌ها و مساجد، ردپای تاریخ در چهره‌ی شهرند.

زندگی روزمره: خیابان‌های زنده، مردم در حال خرید، کودکان در حال بازی، کارگران در محل کار و تعاملات اجتماعی کوچک اما معنادار.

تغییرات شهری: فرایند ساخت‌وساز، تخریب بافت‌های قدیمی، خاکبرداری‌ها و پروژه‌های جدید.

جزئیات محیطی: درختان، گرافیتی‌ها، تابلوهای قدیمی، در و پنجره‌های سنتی، رنگ‌ها و بافت‌ها.

فضاهای عمومی: پارک‌ها، میدان‌ها، پاتوق‌های محلی، محل‌های تجمع و برگزاری مراسم‌ها.

سبک‌های عکاسی در خدمت روایت شهری

عکاسی مستند شهری با چندین سبک دیگر گره خورده است:

عکاسی اجتماعی: روایت چهره‌های فراموش‌شده، اقشار آسیب‌پذیر و مردمانی که در حاشیه‌ی تحولات شهری قرار دارند.

عکاسی خیابانی: ثبت لحظه‌هایی زنده و آنی، نگاه به رفتار انسان‌ها در فضاهای عمومی.

عکاسی پرتره: چهره‌هایی که هویت محلی را بازنمایی می‌کنند؛ قصه‌هایی در قالب نگاه و چروک‌های صورت.

عکاسی معماری: بررسی فرم و ساختار بناها؛ بازنمایی رابطه‌ی انسان با فضای ساخته‌شده.

عکاسی محیطی: تأثیرات انسان بر محیط زیست و طبیعت درون‌شهری.

عکاسی مستند فرهنگی: مراسم، آیین‌ها، لباس‌ها و رفتارهایی که خاص یک فرهنگ‌اند.

عکاسی مفهومی: پرداختن به ایده‌ها از طریق نمادها؛ استفاده از شهر به‌عنوان بوم اندیشه‌ورزی.

 

جمع‌بندی؛ چرا باید شهر را عکاسی کرد؟

 

 

---

در جهانی که دگرگونی‌ها با شتابی سرسام‌آور رخ می‌دهند، عکاسی شهری نقشی فراتر از یک عمل هنری یا مستند پیدا کرده است. این شکل از عکاسی، به‌ویژه در شهرهایی مانند اهواز، که درگیر تضادهای شدید میان سنت و مدرنیته، توسعه و فرسایش، خاطره و فراموشی هستند، به ابزاری حیاتی برای درک، تحلیل و حفظ هویت شهری تبدیل شده است.

شهر، موجودی زنده است؛ بافت‌هایش نفس می‌کشند، محله‌هایش خاطره دارند، و خیابان‌هایش روایت‌هایی پنهان را در دل خود حمل می‌کنند. اما این حیات، اگر ثبت نشود، اگر روایت نشود، محکوم به فراموشی است. عکاسی، در چنین بستری، تنها کار با دوربین نیست؛ مواجهه‌ای‌ است با زمان، با تاریخ، با تغییر و با انسانی که در میانه‌ی همه‌ی این تحولات، ایستاده است.

از این رو، عکاس شهری نه صرفاً یک تصویرگر، بلکه یک ناظر حساس و متعهد است. کسی که با دوربینش، نه‌تنها لحظه‌ها، که لایه‌های پنهان زندگی شهری را به تصویر می‌کشد. کسی که به جای عبور، مکث می‌کند؛ به جای چشم‌پوشی، نگاه می‌اندازد؛ و به جای قضاوت، روایت می‌کند.

اگر بپذیریم که شهرها، حافظه‌ی جمعی جوامع‌اند، پس باید بپذیریم که هر عکاس شهری، حافظی‌ست از بخشی از این حافظه. و چه مسئولیتی از این سنگین‌تر و شریف‌تر؟

عکاسی از شهر، عکاسی از «زمان» است؛ چرا که شهر بستر تغییر مداوم است، و دوربین ابزاری برای نگه‌داشتن این تغییر پیش از آن‌که محو شود. اگر نگیریم، می‌گذرد. اگر نبینیم، فراموش می‌شود. عکاسی مستند شهری در اهواز، نه‌فقط وظیفه‌ی ثبت تغییرات کالبدی، که مسئولیت روایت تضادها، پیچیدگی‌ها، و هویت‌های در حال دگرگونی را بر دوش دارد.

شهر اهواز، با همه‌ی تناقض‌ها و بحران‌هایش، هنوز حرف دارد برای گفتن. کافی‌ست آن را «بشنویم» و دوربین، بهترین گوش است.»

 

نظرتان را درباره این مطلب بنویسید !

ارسال دیدگاه
ارسال نظر
captcha
آخرین اخبار
چرا تابلوی هنرمند ایذه‌ای از بین رفت؟

چرا تابلوی هنرمند ایذه‌ای از بین رفت؟

به گفته رجبی‌زاده این اثر در 8 ماه گذشته ...
فرصت از دست رفته! یا فرصت طلایی خوزستان!!!

فرصت از دست رفته! یا فرصت طلایی خوزستان!!!

استان خوزستان به دلایل مختلف اقتصادی، سیاسی ...
استان خوزستان ،  استاندار بومی و کاردان می خواهد

استان خوزستان ، استاندار بومی و کاردان می خواهد

دکتر حاجتی با سال‌ها حضور بعنوان معاون استاندار ...
انجام کار فرهنگی ، توجیه اقتصادی نمی خواهد!

انجام کار فرهنگی ، توجیه اقتصادی نمی خواهد!

مشکلات که متاسفانه زیادهست به شاعر اسلامی ...