به گزارش بامداد زاگرس آنلاین و به نقل از ایبنا : اینکه ادبیات کودکان باید سرگرمکننده باشد یا پندآموز از بحثهاییست که از دیرباز در حوزۀ ادبیات کودک مطرح بوده و هنوز هم مطرح است. قرار است در سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری ایبنا این موضوع را با کارشناسان و نویسندگان مختلف حوزۀ کودک و نوجوان مطرح کنیم و نظر آنها را در این باره جویا شویم. در همین راستا سراغ فرزانه رحمانی، پژوهشگر و نویسندۀ ادبیات کودک که آثاری چون «مادرم زاغچه» و «جعبهی خیال» را در کارنامۀ کاری خود دارد، رفتیم و با او در این زمینه گفتوگو کردیم.
فرزانه رحمانی دربارۀ اینکه در ادبیات کودکان باید سرگرمی در اولویت باشد یا آموزش، معتقد است: بهترین حالت، تعادلی میان سرگرمی و آموزش برای کتاب است. چون اگر فقط سرگرمیمحور باشد، با وجود اینکه کودک را جذب میکند و باعث علاقه او به کتابخوانی، تقویت خیال و رشد او میشود اما چون پیام خاصی به او منتقل نمیکند موجب رشد فکریاش نخواهد شد و در بلندمدت، مصرفگرایی فرهنگی ایجاد میکند. از سویی اگر فقط آموزشیمحور باشد، در کنار کمک کردن به رشد شناختی کودک، مفاهیم مهمی مثل دوستی، تفاوتها، محیط زیست و… را آموزش میدهد. ممکن است کودک را دلزده کند و لذت خواندن را در او از بین ببرد. ادبیات کودک بایستی در عین اینکه جذاب و سرگرمکننده است در دل خود آموزههای انسانی، اخلاقی، اجتماعی یا زیستمحیطی را بهطور غیرمستقیم داشته باشند. مثلاً کتاب «قصههای مجید» همچنان که لبریز از طنز و زندگی روزمره است، ولی درونش آموزشهایی ظریف نهفته است.
وی در پاسخ به پرسشی درباره رویکردهای تاریخی در ادبیات کودک ایران گفت: این پرسش نه تنها تحلیلی، بلکه فرهنگیتاریخی هم هست و پاسخ به آن نیازمند نگاهی مرحلهبهمرحله به تحولات ادبیات کودک و نوجوان در ایران است. در دهههای ۳۰ تا ۵۰ (پیش از انقلاب) که ادبیات کودک در حال شکلگیری بود، دو جریان مهم دیده میشود: اولی بازنویسی قصهها و حکایتهایی از ادبیات کلاسیک مانند «قصههای خوب برای بچه های خوب» اثر مهدی آذریزدی که آموزشمحور، با تکیه بر اخلاق، دین و حکمتهای کهن است. جریان دومی جریان چپ و آگاهساز مانند آثار صمد بهرنگی است که باز آموزشمحور است اما در قالب داستانی نمادین و پرکشش که با هدف آگاهی اجتماعی، مبارزه با ستم و تشویق به پرسشگری خلق میشده است. اینجا آموزش عمیقتر و گاه حتی ایدئولوژیکتر بوده اما داستانپردازی هم جدی گرفته میشده.
وی افزود: در دهههای ۶۰ تا ۷۰ (پس از انقلاب و دوران جنگ) ادبیات کودک تحت تأثیر فضای انقلابی، جنگ و نهادهایی چون کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است. در این روزگار بیشترین تمرکز بر انتقال ارزشهایی چون ایثار، شجاعت، معنویت و سادهزیستی است اما داستاننویسی هم جدی گرفته میشده و تعادل بین سرگرمی و آموزش بهتر میشود، اما آموزش همچنان غالب است.
رحمانی به وضعیت بازار کتاب کودک و نوجوان از دهه ۸۰ تا به امروز پرداخت و گفت: از دههی ۸۰ تا امروز با رونق گرفتن بازار کتاب کودک و نوجوان، تنوع ژانری و جهانیشدن ادبیات کودک، در کشور ما هم با ورود ژانرهای جدید فانتزی، طنز، معما، ماجراجویی و… روبرو میشویم که باعث حضور پررنگ ناشران خصوصی و تأثیر کتابهای ترجمهشده میشود اما همچنان نهادهایی مثل مدرسه یا والدین، انتظار آموزش مستقیم دارند و بعضی کتابها برای «پیامدادن» نوشته میشوند، نه برای «سرگرمی». با اینکه نقش کتابهای سرگرمی برجستهتر شده، اما هنوز آموزش در سایهاش حضور دارد، چرا که آموزههای اخلاقی هنوز برای ما مهم هستند.
او خاطرنشان کرد: نکته مهمی که نباید از آن غافل باشیم این است که مخاطب امروز به دلیل سرعت بالای جهانی بهخاطر حضور فضای مجازی که تنها با یک کلیک همه چیز را در اختیار دارد، کمحوصله است پس سرگرمی در فرم، شرط لازم است؛ اما برای ماندگاری، محتوا باید هوشمندانه، آموزشدهنده یا تأملبرانگیز باشد. اما این آموزش در ادبیات کودک اگر درست ارائه نشود، تبدیل به موعظه میشود و به همین دلیل لذت خواندن را از بین میبرد. برای اینکه آموزش در کتاب کودک دلپذیر، تأثیرگذار و داستانی باشد، به جای مستقیمگویی، باید از روشهای غیرمستقیم و خلاقانه استفاده کرد.
وی درباره مجموعه کتابهای پارچهای سوتدار که از سوی نشر شهر قلم منتشر شده توضیح داد: این کتاب برای مخاطب یک تا سه ساله نوشته شده است. چون یادگیری در این سن از راه بازی و تعامل اتفاق میافتد، ناشر در کتابسازی، این قالب را انتخاب کرد تا پارچهای و سوتدار باشد. این مجموعه مثالی است از اینکه آموزش میتواند بازیمحور، تعاملی و سرگرمکننده باشد و حتی کودک خردسال را درگیر کند بیاینکه او احساس کند تحت آموزش رسمی یا مستقیم قرار گرفته است. رنگها و خطوط ساده در تصویرگری کتاب برای تحریک بینایی و جلب توجه کودک طراحی شدهاند. ساختار پارچهای و قابل لمس آن باعث تقویت حس لامسه می شود. جایگذاری سوت یا جغجغه داخل کتاب به کودک یاد میدهد: «هر کنشی، واکنشی دارد» و درک رابطه علی و معلولی و تمرین هماهنگی چشم و دست را می آموزد. داستانها هم در دل خود معانی را دنبال می کنند. مثلاً: کتاب «عروسکم کجاست؟» آموزش پیگیری، حافظه، دقت در مشاهده، «حالا چه کار کنم؟» آموزش تصمیمگیری در موقعیت ساده و «من کنارت هستم!» آموزش امنیت عاطفی، رابطه کودک و مراقب را به کودک منتقل میکند و کودک در دل بازی با کتاب، آن پیام را تجربه میکند. از سویی واژگان کلیدی مثل «کجاست؟»، «اینجاست!»، «چه کار کنم؟» بارها تکرار میشود که در کودک باعث رشد زبانی، یادگیری جملهسازی اولیه و تقویت گفتار می شود. این کتابها معمولاً در آغوش والد یا مراقب خوانده میشوند. کودک هم صدای والد را میشنود، هم کتاب را لمس میکند و هم بازی میکند که همین باعث آموزش عاطفی، افزایش اعتمادبهنفس و احساس امنیت در او می شود.
رحمانی در پایان به معرفی برخی منابع و کتابهای پیشنهادی اشاره کرد و گفت: کتابهای خوب زیادی با ویژگی آموزش و سرگرمی برای کودکان در بازار نشر وجود دارد که میتوان آنها را از فهرستهای معتبری که سالانه منتشر و در اختیار اولیای تربیتی، والدین و مخاطب قرار میگیرد استخراج کرد؛ فهرستهایی مانند فهرست شورای کتاب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، شورای کتاب، نهاد کتابخانههای عمومی، کتابهای رشد، لاک پشت پرنده که توضیحات خوبی در مورد معرفی کتابها در آنها گردآوری میشود. کتابهای «خورشید چطور به خانهی کوکو رسید»، «نمودار خانهی ویمپلها»، «لیزی و ابری که باید رها می کرد»، «معجزهی کلمات»، «نه مثل هر روز»، «دشمن»، «چرا؟»، «این پیپی مال کیه؟»، «چه عالی، عزیزم» و کتابهای خوب دیگری که اگر بخواهم نام ببرم فهرست بلند بالایی می شود.
نظرتان را درباره این مطلب بنویسید !
ارسال دیدگاه