به گزارش بامداد زاگرس آنلاین- سعید مرادی مدیر مسوول سایت رویش زاگرس نوشت : سه سال از درگذشت یارمحمد اسدپور و یک سال از فقدان افراسیاب بهامیریان میگذرد، اما قطعه هنرمندان مسجدسلیمان همچنان در بلاتکلیفی رها شده است. این تأخیر طولانی، نه ناشی از غفلت اداری، که بازتاب نگاه تحقیرآمیز به میراث فرهنگی و بیاعتنایی به تعهدات داده شده به جامعه هنری این شهر است.
اسدپور، شاعری که به همراه هرمز علیپور، آریا آریاپور، سیدعلی صالحی، هوشنگ چالنگی و سیروس رادمنش، نابترین تپشهای شعری را به ادبیات ایران هدیه کرد، امروز در قطعهای به خاک سپرده شده که خود نماد فراموشی وعدههای رسمی است. تبدیل قطعه هنرمندان به آرزویی محال، تنها بیتوجهی به اسدپور نیست، بلکه اهانتی به تمام هنرمندانی است که هویت فرهنگی این دیار را میسازند.
علیرضا اسدپور، برادر این شاعر فقید، تأکید میکند: پس از وعدههای بیحاصل، تنها نیم دیواری کشیده شد. قرار بود بنایی درخور شهر اولینها با محوطهسازی، فضای سبز و فرهنگستان شعر احداث شود، اما امروز این مکان محل تجمع معتادان و انباشت نخالههاست. وی یادآور شد: روزی که استاد درگذشت، بنا بود در قطعه والدین شهدا خاکسپاری شود، اما با اصرار مسئولان و هنرمندان پذیرفتیم در این قطعه با قول اتمام سریع پروژه آرام گیرد.
هرانوش اسدپور، دختر یارمحمد، با گلایه از وضعیت موجود میگوید: پیش از خاکسپاری، مسئولان قول دیوارکشی و محوطهسازی فوری دادند، اما امروز حتی امکان حضور ایمن در این محل وجود ندارد، حضور سگهای ولگرد و تردد معتادان، این مکان را به محیطی خطرناک تبدیل کرده است. عمیقاً متأسفم که به وعدههای شان اعتماد کردیم.
داریوش باقرفر، هنرمند مسجدسلیمانی، با تأیید این بیتفاوتی میافزاید: علیرغم تحویل نقشههای اجرایی به شهرداری و وعدههای مکرر، تنها اقدام عملی همان دیوارکشی اولیه است. این کوتاهی حق خانوادههای اسدپور و بهامیریان را برای اعتراض مشروع میسازد.
این قطعه در فروردین ۱۴۰۱ با همکاری اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی، شهرداری وقت و شورای شهر برای هنرمندان اختصاص یافت و اسدپور بهعنوان نخستین هنرمند در آن آرام گرفت. با این حال، پس از گذشت سه سال، نه تنها سازوکار مشخصی برای تکمیل آن تعریف نشده، که تبدیل به خاکریز نخالهها و محل بیمهری به میراثداران فرهنگ شده است…
یارمحمد اسدپور (۱۳۳۰–۱۴۰۱) از پایهگذاران موج ناب شعر معاصر و خالق آثاری چون «بر سینه سنگها»، «مکاشفه در باغ سوکیاس» و «گلو تاریک از صدای دنیاست» بود. افراسیاب بهامیریان (۱۳۳۱–۱۴۰۲) نیز از کودکی با چاپ داستانهایش در مجلات معتبر، بهعنوان نویسندهای پیشگام شناخته میشد.
همچنین زنده یاد افراسیاب بهامیریان نویسنده، متولد سال ۱۳۳۱ شهر مسجدسلیمان، از کودکی فعالیت خود را در زمینه داستان نویسی آغاز کرد بود و در سال ۱۳۴۵ در سن ۱۴ سالگی معلم انشای ایشان زنده یاد علی مقیمی یکی از قصه های ایشان را برای مجله تهران مصور فرستاد و یک هفته بعد در مجله تهران مصور چاپ شده، و این انگیزه ای برای ادامه راه داستان نویسی شد…
انتظار میرود مسئولان شهرستان از جمله شهردار و اعضای شورای شهر با عزمی جزم، پیش از آن که قطعه موسوم به هنرمندان مورد هجوم زمین خواران قرار بگیرد وعده تحقق این پروژه نمادین را که تجلیگر حرمت هنر و هنرمند است در دستور کار فوری قرار دهند.
… به آیه قسم!
وجب به وجب این خاک
به رنگ خون و
به بوی پیراهن یوسف
که دیدگان روشن میکند
به آیه قسم!
وجب به وجب
پاسخ
باید دهیم!
نظرتان را درباره این مطلب بنویسید !
ارسال دیدگاه