بامداد زاگرس آنلاین - سولماز مختار بند :نمایش «خدا حافظ عروسک من » ، با اقتباسی از " داستان خانه عروسک" این روزها در اهواز میزبان علاقهمندان است .عباس سعیدی کارگردان نمایش خداحافظ عروسک من " متولد ۳۰ مرداد ۱۳۷۰ در اهواز ، تمام مقاطع تحصیلی را در اهواز بوده، بعد از گذراندن دوره دبیرستان در رشته علوم انسانی با ورود به کنکور هنر در شهر شیراز رشته ادبیات نمایشی را در مقطع کارشناسی شروع کرد
	
	کارگردان نمایش " خداحافظ عروسک من "، در ۴ سال تحصیل دانشگاه هم در حوزه ادبیات هم در حوزه نمایش فعالیت داشت،  آموزگار دبستان است و  در حوزه داستان کوتاه فعالیت می کند  ، او می گوید؛  در حوزه رمان نوجوان فعالیت دارم و دستاورد های من در حوزه نوشتن ، کسب  مقام های مختلف در  جشنواره های مختلف  در بخش نویسندگی بوده  است
	سعیدی در حوزه تئاتراز سال ۸۹ در دوران دانشجویی فعالیت خود را  شروع و بعدها حالت جدی تری پیدا کرد در سال ۹۵ حضور نسبتا  مستمری  در تئاتر استان داشت  و چندین کار را کارگردانی کرده و چندین کار را بازی کرده است
	با وی گفتگویی داشتیم که در ادامه می خوانید ؛
درباره آموزشها و دورههای تخصصیای که در زمینه تئاتر گذراندهاید، برای مخاطبان ما توضیح دهید؟
رشته دانشگاهی ادبیات نمایشی بوده است ، تمام اساتید من تئاتر های بودند که شیراز فعالیت می کردند و همچنان هم در فعالیت هستند و همین اساتید رنگ و بوی تئاترو هنر را به آموزش های ما اضافه کردند. اکثر دوستان و هم دانشجویان من بعد از پایان تحصیل همه به فعالیت تئاتر در شهر خود پرداختند و پر ثمرترین آموزش من در سال ۹۵ توسط استاد کاهانی در حوزه کارگردانی بوده است.
از اساتید و چهرههایی بگویید که در مسیر نویسندگی، کارگردانی و بازیگری از آموزشها یا راهنماییهای آنها بهرهمند شدهاید؟
قبل از دانشگاه خیلی ورودی به تئاتر نداشتم و نویسندگی هم استاد قابل ذکری نداشتم در آن دروه فقط مخاطب جدی ادبیات و سینما بودم، ولی دانشگاه بهانه خوش یمنی بود که با استاد های خوبی آشنا بشم و هم سلیقه فرهنگی خودم را گسترش بدهم هم در حوزه ادبیات هم در حوزه موسیقی وتئاتر و سینما. به طور کل خوش شانس بودم که توی زندگی، که استادهای خوبی در زندگیم قرار گرفت ، اگر در دورهٔ های دانشگاه را بگویم اولین شخص استاد محمد شعله سعدی هست انسان بزرگ خردمند هستند ، استاد بعدی احمد اکبر پور در زمینه داستان نویسی برای من الگو بودند. من فکر می کنم نوشتن رمان های نوجوانان را مدیون استاد اکبر پور هستم ، استاد سوم از عزیزان همشهری اهوازی هستن که در شیراز استاد من بودند و در حوزه پژوهش ، کوشا و دقیق هستند، ایشون استاد مهراد بهراد هستند ، بعد از دوران دانشگاه استاد کاهانی در بخش کارگردانی، در آخر استاد عزیزم که نزدیک به یکسال دیگر در بین ما نیستند و نمایش خداحافظ عروسک تقدیمی بود به ایشان استاد گرانقدر محسن مباشر زادگان هستند
میان سه رکنِ نویسندگی، کارگردانی و بازیگری، کدامیک را بستر اصلی بیان خلاقیت خود میدانید و احساس میکنید بیشترین نزدیکی را با آن دارید؟
من نویسنده هستم، کارگردان تئاتر هستم و معلم،بازیگری برای من اولویت اول هیچ وقت نبوده و صد البته که برام خیلی محترم است این رشته ، اما در رابطه با نویسندگی و کارگردانی ترجیح من این که خودم رو اول یک نویسنده بدانم ، چون نویسندگی سی و سلوک شخصی ست، آدم در تنهایی خودش با کاغد و خودکار بشین و خلق کنند و خلق به معنای واقعی اما در کارگردانی خیلی عوامل باید دست به دست هم بدهند ، من وقتی نگاه می کنم به ۱۰ یا ۱۵ سال گذشته و چیزهایی که نوشتم و چیزهایی که کارگردانی کردم میتونم بگم از حاصل نوشتن هام راضی ترم نسبت به چیزهایی که کارگردانی کردم
.این به این معنا نیست که بخوام کارهای که کارگردانی کردم بگم بد بوده یا دوست نداشتم اما در کارگردانی عواملی بسیاری مؤثر هست برای خوب شدن نهایی کار مثل کار مثل ( نور ، صدا ، دکور ، میزانسن ، بازیگر و...)
تغییر رویکرد شما در دو کار اخیر از طنز به فضایی جدیتر، ناشی از تصمیم آگاهانه بوده یا شرایط کاری؟
کار قبلی در انتظار گُودو هم از طنز تلخ داشت و مخاطب را به خنده می انداخت به در مکتب ابزوُرد داشت ، سرآمد این سبک ابزوردیسم، منظورم خود نمایشنامه در انتظار گُودو است ، سمبل مکتب ابزوردیسم است، و این کار آخر هم که الان مشغول اجرای آن هستیم به هیچ عنوان طنز ندارد ندارد حالا دلیلش را نمیدانم، هیچ وقت انتخابی نبوده.که الان کدوم رو انتخاب کنم برای کار کردن ، جدی یا طنز یه تلفیقی از هر دو ، روند انتخابی من همیشه شخصی یا ناخودآگاه بوده یا تصادفا چه متنی اون روزها به دلم نشسته باشد و نوع و سبک و شیوه اجرا بشه .حالا شاید کار بعدی طنز باشد . دلیلی روشنب ندارد و برای من مهم این که این رورا چه حرفی حرف روشنی است.
	
	چه ویژگیهایی در این نمایشنامه توجه شما را جلب کرد که به اقتباس از آن پرداختید؟
	
	در دورهٔ دانشگاه یک تعداد متن برای ما مرجع بودند و جزء ستون های کاری ما بودند ، که خب خانه عروسک یکی از همین متون بود. علاقه من به خانه عروسک از اون دوران شکل گرفت. و خیلی تصادفی در گفت و گو با دوستی که میخواستند من بهش متنی رو معرفی کنم و اصرار داشتن اولویت خودم را در انتخاب بدوند من خانه عروسک را معرفی کردم. خب بعد به این نتیجه رسیدم چرا اولویت خودم کار نکنم و رو آوردم به خلاصه نویسی و به سمت ایرانی کردن کار ، نمیدونستم حاصل کار چه میشود و حتی میگفتم اگر خوب نشد که اصلا کنار میگذارم متن، ولی خب حاصل تلاش شد خداحافظ عروسک و من از حاصل کار راضی بودم و دیدم قابلیت روی صحنه بردن رو داره ، این بود قصه تبدیل شدن خانه عروسک به خداحافظ عروسک من و صد البته این باعث شور بختی که نویسنده اصلی ۱۵۰ سال پیش متن رو نوشته که فکر میکرد صحبت روز  ، هنوز هم شور بختانه دغدغه تاریخ انقضا گذشته ای نیست.
آیا احساس میکنید آنچه میخواستید در اجرا به مخاطب منتقل شود، بهخوبی رسیده است؟
بله ، با اینکه فقط دو شب از اجرا ما گذشته که شما و من دیدار داریم ولی در این دو شب از سمت مخاطب واکنش های مثبتی دریافت کردیم.
در اجرای اخیر که بدون دکور و اکسسوار بود، فکر میکنید حضور بازیگردان تا چه اندازه لازم بود؟ یا به نظرتان بازیگردان بیشتر مختص سینماست و در تئاتر جایگاهی ندارد؟
	
	قرار ما این بود که متن را کاملا واقعی کنیم ، بازی ها رو واقعی کنیم ، اما دکور و لباس و سبک اجرایی کاملا به صورت غیر واقعی باشد. در یک فضای انتزاعی یا شاید نمادین باشه. من امیدوار بودم به همنشینی این دو سبک ، دو سبکی که رو به روی هم بودن ، آقای محمد پرتوافکن  در سبک ناتورالیستی و رئالیستی بسیار هم با تجربه هستن و تخصصشون این سبک هست ، ضرورت حضور ایشون بهخاطر یک سری اتفاق ها که در روند تمرین ها افتاد خیلی مهمتر و حیاتی تر شد.
	
	اگر بخواهید یه حرف دل یا پیام کوتاه برای مخاطبهامون بگید، چی میگید؟
من و دوستانم سعی کردیم ، اثری درست بکنیم قابل احترام که در واقع که عین حال که خودش قابل احترام هست ، احترام بذاره به مخاطب ، به شعور مخاطب ، به ذائقه مخاطب، نمیدونم چقدر در این امر موفق بودیم ، اما میتونم این ادعارو کنم که براش تلاش کردیم، فکر میکنم رای نهایی رو خودم مخاطب میتونه بده که چقدر توی این زمینه موفق بودیم یا نه. ولی تئاتر با مخاطبش زنده س ، امیدوارم دیدن تاتئر یا رفتن به سینما ، رفتن به کنسرت،رفتن به گالری ها ، خرید کتاب و باقی هنرها در شهر اهواز رونق پیدا کنه چون مخاطب شهر نیاز داره به این جلائ روح.
 
                                     
                         
                         
                         
                        
نظرتان را درباره این مطلب بنویسید !
ارسال دیدگاه