به گزارش بامداد زاگرس آنلاین و به نقل از عصر ایران: «آقای پژمان جمشیدی! در فوتبال که به جایی نرسیدید. فکر نمیکنید برای دیده شدن، راههای بهتری هم وجود دارد و دیده شدن صرفاً با بازیگری نیست؟»
این پرسش یک خبرنگار سینمایی از بازیکن سابق فوتبال و بازیگر کنونی سینمای ایران در نشست فیلم «خط فرضی» در جشنوارۀ فیلم فجر واکنشهای گسترده و غالباً منفی و تندی در پی داشته است.
اولین و صریحترین واکنش از آزیتا حاجیان بازیگر دیگر همان فیلم و یکی از شاخصترین هنرمندان سینمای ایران بود که سؤال کننده را به «ترور شخصیت» متهم کرد و گفت «اگر مسألۀ شخصی دارید به صورت خصوصی مطرح میکردید نه در جمع».
خود پژمان جمشیدی اما از کوره درنرفت و واکنش سردی نشان داد که به نظر میرسید بیشتر به خاطر شوک ناشی از خبر ناباورانۀ درگذشت همبازی سابق – علی انصاریان - بود و گفت «خود زندگی برایم ارزشی ندارد چه رسد به دیده شدن». لحن او هر چند آمیخته با رنجش بود اما ماسک کرونا اجازه نمیداد از چهرهاش دریابیم تا چه حد زخم تحقیر او را به درد آورده است.
در این فاصله این بحث درگرفته که آیا چنین پرسشی را میتوان مصداق توهین دانست یا نه و آیا تحقیری در آن مستتر است که اهانت دانسته شود یا حق خبرنگار است که بپرسد و فریاد نزده و اگر ناصواب بوده مجری و مدیر جلسه – محمود گبرلو- نباید میخوانده است. کما این که بعید بود اگر کسی ناسزایی خطاب به خود او مینوشت، بخواند.
دفاع خانم حاجیان نیز مبتنی بر زحمات او در فیلم «خط فرضی» بود و سینماگران نیز به کاندیداتوری برای سیمرغ بلورین اشاره کردند.
من اما اتفاقا با این جنبهها کار ندارم و می خواهم فرض پرسش را به چالش بکشم. آنجا که میگوید: « در فوتبال که به جایی نرسیدید»!
پژمان جمشیدی می توانست بگوید «این نشست، سینمایی و دربارۀ فیلم است و گرنه می خواستم توضیح دهید مگر فوتبال برای رسیدن است؟ بقیه ده ها جام باشگاه های آسیا و قهرمانی با تیم ملی را بالای سر بردهاند و من نه؟»
در این نوشته اما میخواهم بگویم اتفاقا در فوتبال به جایی رسید و اگر نرسیده بود که در سینما هم وجه فوتبالی او به یاد نمیآمد!
هر چند که در کلیت داستان «رسیدن»ی در کار نیست و همه «رفتن» است و اگر میخواسته با فوتبال، مشهور شود که شده و به نسبت مشاغل دیگر درآمدی به مراتب بیشتر کسب کند که کرده و زندگی را با فوتبال معنی کند هم انجام داده و اینها مگر رسیدن نیست؟!
اظهار نظر دربارۀ کیفیت بازی پژمان جمشیدی در فیلمهای امسال جشنواره با اهل فن است ولی وقتی امسال هم نامزد دریافت سیمرغ شده لابد «آن»ی دارد و از دو حال خارج نیست: یا داوران هم تحت تأثیر آوازۀ پیشین فوتبال او بودهاند که پس لابد به جایی رسیده بود که او را هنوز در آنجا به یاد میآورند ویا هیچ ربطی به دوران فوتبال ندارد و کاملا سینمایی است. در این صورت اگر هم برای «دیده شدن» بوده جای درستی آمده و وقتی کاندیدای سیمرغ شده یعنی دیده شده و با این وصف چرا باید فکر کند راه های دیگری هم هست؟!
مثل کسی که به رگۀ طلا دست پیدا کرده و به او بگوییم فکر نمیکنی برای ثروتمند شدن راههای دیگری هم هست؟!
طلا و نماد ثروت در دست جویندۀ دیروز و یابندۀ امروز باشد و بگوییم فکر نمیکنی چنان باشد؟!
درست است که هم فوتبال، بازی است و هم نمایش، بازی و به یکی بازیکن میگویند و به دیگری بازیگری و از این حیث اشتراک دارند و هر دو برای جلب رضایت و لذت تماشاگر روی سن و جلوی دوربین و به زمین چمن میروند اما به وجه سینمایی کار ندارم و اتفاقا بخش اول را باید به چالش کشید که به جایی نرسیدی!
اگر 81 بازی با پیراهن پرسپولیس، به جایی رسیدن در فوتبال نیست، به جایی رسیدن چیست؟
به یاد آوریم حسین هدایتی با پول هنگفت بادآورده یا وام بانکی یا هر چه، تیمی از ستارگان را با نام «استیل آذین» را روانۀ لیگ برتر کرد. یکی از آن بازیکنان همین پژمان بود.
آری، ستاره درجه بندی دارد. هیچ گاه علی دایی و علی کریمی و مجتبی جباری و فرهاد مجیدی نبود. اما مطرح بود و اگر مطرح نبود که این همه سابقۀ فوتبال او یادآوری نمیشد!
بازی در تیم ملییی که سرمربی آن بلاژویچ باشد و در همان پست که مهدی مهدویکیا حضور داشته 14 بازی ملی انجام دهی به جایی رسیدن نیست؟ نکند به کمتر از بارسا یا رئال، رضایت نمیدهند!
مربی خارجی و درجه اولی در حد «بلاژ» سفارش نمیپذیرد منتها یکی قدر میداند و کسی هم مثل مجاهد خذیراوی از درک آن عاجز میماند.
پژمان جمشیدی اما تنها در پرسپولیس بازی نکرده و بد نیست از تیمهای دیگری که در آنها بازی کرده هم نام ببریم: پاس تهران، سایپا، فولاد و ابومسلم. آیا اینها بالاترین سطح فوتبال ایران نیستند؟!
پس، جدای این که فرض سؤال از اساس نادرست است که «در فوتبال به جایی نرسیده» این واقعیت را هم نباید نادیده انگاشت که اگر نوۀ علی پروین باشی و به محمد پنجعلی سفارش شوی و نتوانی خوب بازی کنی دوام نمی آوری و فوتبال به «والا رضا» هم رحم نمیکند.
اگر غرض، نفی گزارۀ اول نبود می شد به حمایت صریح بازیگرانی چون پیمان معادی و هومن سیدی و آزیتا خانم حاجیان که هر سه به جاهایی رسیدهاند و به نامزدی سیمرغ که بر بلندترین جا وقلۀ قاف سینما مینشیند اشاره کرد.
اما اینها را نوشتم تا بگویم اتفاقا در فوتبال به جایی رسید و با همان سرمایه وارد سینما شد. هر چند هم فوتبال، بازی است و هم سینما بازی است.چرا استادیوم های ورزشی را این گونه میسازند؟ جز برای تماشا؟
چرا فوتبال این همه جذاب شده؟ جز به لطف فناوری های تصویری؟
پس این دو وادی چندان هم با هم بیگانه نیستند.
جدای اینها اما دوست عزیز! رسیدنی در کار نیست چرا که هر چه بروی نمیرسی.
میتوان دوست نداشت. میتوان نپسندید اما نمیتوان گفت که به جایی نرسیدی! چون رسید
نظرتان را درباره این مطلب بنویسید !
ارسال دیدگاه